مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلال اضطراب اجتماعی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلال اضطراب اجتماعی

  

 

 

 

 

 

 

  توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:48

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

در تعریفی که رینگولد و همکاران (2003) ازاضطراب اجتماعی داشته­اند، آمده است که اضطراب یا فوبی­ای اجتماعی به ترس آشکار و مستمر از موقعیت­های اجتماعی یا عملکردی اشاره دارد و از این باور فرد ناشی می­شود که او در این موقعیت­ها به طرز خجالت­آور یا تحقیرآمیزی عمل خواهد کرد و همچنین در موقعیت­های اجتماعی یاعملکردی ترس­آور،افراد مبتلا به این اختلال نگران این موضوع هستند که مبادا افراد دیگر آنها را به عنوان افرادی مضطرب، ناتوان،آشفته و گیج قلمداد کنند. علاوه بر این،آنها ممکن است به دلیل نگرانی در مورد اینکه دیگران متوجه، لرزش در صدایشان خواهند شد از صحبت در جمع بترسند یا ممکن است در زمان گفتگو با دیگران به دلیل ترس از آشکار شدن ناتوانی در بیان ضعفشان اضطراب شدیدی احساس کنند.

بر طبق چهارمین ویرایش راهنمای تشخیصی و اختلالات روانی  تهیه شده توسط انجمن روا­ن­ پزشکی آمریکا ( 2002) اضطراب اجتماعی، ترس شدید از ارزیابی منفی همراه با رفتاراجتنابی شخص از موقعیت های اجتماعی  تعریف  شده است.

فردی که دچار اضطراب اجتماعی است، هیچ گونه تمایلی به آغاز ارتباط بادیگران ندارد و با احساسی از ترس و پایداری غیر معمول، از هر موقعیتی که ممکن است در معرض داوری دیگران قرار گیرد، اجتناب می‌ورزد (امالی،1373).

اضطراب اجتماعی دارای دو خرده مقیاس به قرار زیر است:

اجتناب و پریشانی اجتماعی: یعنی دوری گزینی از جمع و کناره­گیری از مردم و داشتن احساس منفی در ارتباط­های اجتماعی (مشاک، 1385).

ترس از ارزیابی منفی: ترس بارز و مستمر از یک یا چند موقعیت یا عملکرداجتماعی که در آن شخص با افراد ناآشنا مواجه است یا ممکن است موضوع کنجکاوی آن ها قرار بگیرد (کاپلان؛سادوک،1994؛ ترجمه پورافکاری،1376).

 فوبی اجتماعی به دو نوع منتشر و غیرمنتشر تقسیم می­شود، در نوع منتشر فرد تقریباً از تمام موقعیت­های اجتماعی می­ترسد و در نوع غیرمنتشر شامل ترس از یک یا تعداد کمی از موقعیت­های اجتماعی است(انجمن روانپزشکی آمریکا،2000). از دیگر ویژگی­های افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی می­توان به 1- تعیین استانداردهای افراطی برای عملکرد اجتماعی 2- ارزیابی منفی از عملکردشان در موقعیت­های اجتماعی 3- توجه به اشتباهاتی که در تعامل اجتماعی مرتکب شده اند 4- و نادیده گرفتن عملکردهای مناسب خود 5- اشتغال ذهنی درباره اینکه دیگران چگونه آنان راارزیابی می کنند 6-در افراد زیر 18 سال نشانه­ها باید به مدت حداقل 6 ماه قبل از تشخیص اضطراب اجتماعی دوام داشته باشد (کلارک و ولز[1]، 1995).

ملاک­های تشخیصی اختلال اضطراب اجتماعی براساس DSM-IV-TR:

الف-ترس آشکار و مستمر از یک یا چند موقعیت اجتماعی یاعملکردی که شخص در معرض دید اشخاص ناآشنا یا احتمالاً در معرض توجه دیگران قرار می­گیرد. فرد از این واهمه دارد که کاری انجام خواهدداد (یانشانه های اضطراب را ظاهر خواهد کرد)که موجب تحقیر یا شرمندگی او خواهد شد. در کودکان، باید شواهدی از توانایی برای برقراری روابط اجتماعی متناسب با سن با افرادآشنا وجود داشته باشد و اضطراب باید در محیط­های همراه با همسالان، نه اینکه تنها در تعامل با بزرگسالان روی دهد (سادوک؛ سادوک،1387).

ب-قرار گرفتن در معرض موقعیت­های اجتماعی ترس­آور تقریباً همیشه به اضطراب منجر می­شود که ممکن است به شکل حمله هراس وابسته به موقعیت یا با زمینه موقعیتی ظاهر شود. توجه: در کودکان اضطراب ممکن است به شکل گریه کردن، قشقرق، سفت کردن اندام­ها، یا کناره گیری یا بیزاری از موقعیت­های اجتماعی که در آن افراد نا آشنا حضور دارند ابراز شود (همان منبع).

ج-شخص می­داند که ترسش مفرط یا غیرمنطقی است. توجه: در کودکان این ویژگی ممکن است وجود نداشته باشد (همان منبع)

د-شخص از موقعیت­های اجتماعی یا عملکردی ترس آور اجتناب کرده یا آنها را با اضطراب یا پریشانی شدید تحمل می­کند (همان منبع).

ه-اجتناب،اضطراب انتظاری یا پریشانی که در موقعیت اجتماعی یا عملکردی به طور قابل ملاحظه­ای با فعالیت­های عادی، کارکرد شغلی (تحصیلی) یا فعالیت­ها یا روابط اجتماعی تداخل می­کند یا پریشانی آشکاری درباره ابتلا به هراس وجوددارد (همان منبع).


[1] - Clark, D., & Wells



خرید و دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلال اضطراب اجتماعی


مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان از دیدگاه مکتب های مختلف

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان از دیدگاه مکتب های مختلف

  

 

 

 

 

 

 

  توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:58

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

 

به عقیده فروید ویژگی خاصی که برای سلامت روانشناختی ضروری است خودآگاهی[1]  است.یعنی هر                 آنچه که ممکن است در نا خودآگاهی موجب مشکل شود بایستی خود آگاه شود به عقیده فروید انسان عادی کسی است که مراحل رشد،روانی جنسی را با موفقیت گذرانده باشد ودر هیچ یک از  مراحل،بیش ازحد تثبیت نشده باشدبه نظراوکمترانسانی متعارف به حساب می آیدوهر فردی به شکلی نامتعارف است                                                   (خدا رحیمی،1374،هال ولیندزی[2]،1970 ).

آلفرد آدلر[3] :  به عقیده آدلر (1926)زندگی بودن نیست بلکه شدن است .آدلر به انتخاب مسئولیت ومعناداری مفاهیم در شیوه زندگی اعتقاد دارد وشیوه زندگی افراد را متفاوت می داند. محرک اصلی رفتار بشر هدفها وانتظار او از آینده است.فرد سالم به عقیده آدلر  از مفاهیم و اهداف خویش آگاهی دارد و عمل کرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست، او جذاب وشاداب است وروابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد.فرد دارای سلامت روان از نظر آدلر، روابط خانوادگی صمیمی ومطلوب دارد وجایگاه خودش را در خانواده وگروه های اجتماعی به درستی می شناسد. همچنین فرد سالم  در زدگی هدفمند وغایت مدار است واعمال او مبتنی برتعقیب این اهداف است .غایی ترین  هدف شخصیت ،تحقق خویشتن است .از ویژگی های دیگر سلامت روان شناختی  این است که فرد سالم  مرتباً به بررسی ماهیت اهداف وادراکات خودش می پردازدواشتباه هایش را برطرف می کند .چنین فردی خالق عواطف  خودش است نه قربانی آن ها، آفرینش گری وابتکار فیزیکی ،از ویژگیهای دیگر  این افراد است. که فرد سالم از اشتبا ههای اساسی پرهیز می کند.

اشتباه های اساسی شامل تعمیم مطلق،اهداف نادرست ومحال درک نادرست وتوقع بی مورد از زندگی تقلیل یاانکار ارزشمندی خود ، وارزش ها و باورهای غلط می‌باشد(ساعتچی،1374 وگنجی ،1376).

اریک فرام[4]:فرام تصویر روشنی از شخصیت  سالم به دست می دهد چنین  انسانی عمیقاً عشق می ورزد، آفریننده است،قوه تعقلش را کاملاً پرورانده است ، جهان وخود رابه طور عینی  ادراک می کند ، حس هویت  پایداری  دارد، با جهان  در پیوند است. ودر آن ریشه دارد، حاکم وعامل خود و سرنوشت خویش است. فرام شخصیت سالم را دارای جهت گیری بارور می داند. فرام با کار برد  واژه جهت گیری این نکته را می گوید که جهت گیری  گرایش یا نگرش کلی است که همه جنبه های زندگی، یعنی پاسخ های فکری ،عاطفی وحسی به مردم،و موضوع ها ورویداد ها را، خواه در جهان خواه در خود ، در بر می گیرد (فروم،1362،گنجی،1376).

مکتب انسان گرایی:

کارل راجرز[5]:به عقیده راجرز، آفرینندگی مهم ترین میل ذاتی انسان سالم است.همچنین شیوه های خاصی که موجب تکامل وسلامت خود می شوند به میزان محبتی بستگی دارند که کودک در شیر خوارگی دریافت کرده است .«ارضای توجه مثبت غیر مشروط »ودریافت غیر مشروط محبت وتأیید دیگران برای رشد وتکامل سلامت روانی فرد با اهمیت است.این ا فراد فاقد نقاب وماسک هستند وبا خودشان رو راست هستند .چنین افرادی  آمادگی تجربه را دارند ولذا بسته نیستند،انعطاف پذیرند وحالت تدافعی ندارند واز بقیه انسان ها عاطفی تر هستند .زیرا عواطف مثبت ومنفی وسیع تر رادر مقایسه با انسان های تدافعی تجربه می کنند.به عقیده راجرز اساسی ترین خصوصیت شخصیت سالم ،زندگی هستی دار است یعنی آماده است ودر هر  تجربه،ساختاری را می یابدوبراساس مقتضیات،تجربه لحظه بعدی به سادگی  دگرگون می شود.انسان سالم به ارگانیزم خویش اعتماد می کند (خدا رحیمی،1374،راجرز،1369،هال ولیندز،1970).

آبراهام مزلو: اوانسان سالم راخودشکوفامی نامد واینگونه بیان می کند که خواستاران تحقق خود، نیازهای سطوح پاینتر خود یعنی نیازهای جسمانی،ایمنی،تعلق، محبت واحترام را برآورده  ساخته اند.روان پریش وروان نژد نیستند وسایر اختلال های آسیب شناختی را ندارند.آن ها الگو های بلوغ، پختگی وسلامت می باشند. با حد اکثر استفاده از همه قابلیت ها وتوانایی های خود،خویشتن خویش را فعلیت وتحقق می بخشند.می دانند کیستند وچیستند وبه کجا می روند.خواستاران تحقق خود،تکاپونمی کنند، بلکه تکامل می یابند .ویژگی های آن هارا می توان فهرست وار نام برد که عبارتند از :ادراک صحیح واقعیت،پذیرش کلی طبیعت دیگران وخویشتن،خود انگیختگی،سادگی وطبیعی بودن، توجه به مسائل بیرون از خویشتن،نیاز به خلوت واستقلال ، تازگی مداوم تجربه های زندگی،نوع دوستی،کنش مستقل، تجربه های عارفانه،یا تجربه های اوج ، روابط متقابل بادیگران،تمایز میان وسیله وهدف و خیر وشرحس طنز مهربانانه،آفرینندگی،مقاومت در مقابل فرهنگ پذیری(شولتز،1364،مزلو،1372و1968).

 

مکتب رفتار گرایی:

 بی.اف.اسکینر:سلامت روانی وانسان سالم به عقیده اسکینر معادل با رفتار منطبق با قوانین و ظوابط جامعه است، وچنین انسانی وقتی با مشکلی روبرو شود تا هنگامی که از طریق جامعه  به هنجار تلقی شود،از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبودی وبه هنجار کردن رفتار خود و راطرافیانش  به طور متناوب استفاده می جوید .به علاوه انسان سالم باید آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد،وبداند که  رفتار او تابعی از محیط است و هر رفتار توسط معدودی از عوامل محیطی مشخص می گردد.انسان سالم کسی است که تأییداجتماعی  بیشتری به خاطر  رفتار های متناسب ،از محیط و اطراقیانش دریافت می کند .شاید معیار  تلویحی دیگر در مورد خصوصیات انسان سالم  از دیدگاه اسکینر این باشد که انسان باید از علم،نه برای پیش بینی،بلکه برای تسلط بر محیط خویش  استفاده کند. در این معنا فرد سالم کسی است که بتواند برای انجام هر روش،بیشتر از اصول علمی استفاده کند وبه نتایج سودمند تری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال ،هدفمندی، غایت نگری ومانند آن را کنار بگذارد(خدا رحیمی،1374واسکینر،1956).


[1]self-consciousness   

[2]HALL&Lindzey

[3] Adler Alfred   

[4]Erich fromm   

[5] carl Rogers



خرید و دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان از دیدگاه مکتب های مختلف


مبانی نظری و پیشینه تحقیق توانمند سازی کودکان خیابانی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق توانمند سازی کودکان خیابانی

  

 

 

 

 

 

 

  توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:51

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

توجه به مفهوم توانمندسازی به صورت‌های متفاوت و با معانی مختلف درگذشته وجود داشته است، با این حال توانمندسازی به معنای امروزی تاریخچه چندان طولانی ندارد. وتن و کمرون[1](1998) اظهار می‌کنند که این مفهوم به هیچ عنوان تازه نیست بلکه در سایر زمینه‌های علوم از جمله روانشناسی، علوم اجتماعی، علوم دینی، سیاسی و نظرات فمنیستی و مبارزات جنبش زنان برای کسب حقوق مدنی خود و همچنین پیرامون کمک‌های اعطایی از جهان غرب و سازمان‌های بین‌المللی و حمایتی مثل سازمان ملل متحد، یونیسف، خوار و بار جهانی و... به کشورهای فقیر و جهان سوم مورد استفاده قرار می‌گرفت.

در زمینه روانشناسی، آدلر(1927) مفهوم "انگیزش تسلط"، وایت(1959) مفهوم "انگیزش اثرگذاری"، بریهم(1966) مفهوم "واکنش روانشناختی" و هاتر(1978) "انگیزش شایستگی" را مطرح کرده‌اند. در هر یک از مطالعات یاد شده، توانمندشدن به معنی تمایل افراد به تجربه خودکنترلی[2]، به خود اهمیّت دادن[3] و خود آزادسازی می‌باشد(عبدالهی، 1385: 22-21).

شاید بیشترین تشابه مفاهیم دیگر را با توانمندسازی، قبل از هر کسی بتوان در آرای هگل فیلسوف آلمانی پیدا کرد. هگل در آرای خود به مفاهیمی همچون نقد، شکوفایی، نقد عمومی و مشارکت توجه خاصی کرده است و بیشتر از اینکه ویژگی افراد توانمند و غیرتوانمند را بیان کند به خصوصیات جامعه توانمند می‌پردازد. بعد از هگل هم سایر اندیشمندان و جامعه‌شناسان این سنت را ادامه دادند برای مثال سرانجام مباحث و نظریه‌های آنها به مشارکت بویژه مشارکت مدنی، توسعه اجتماعی، وجود نهادهای خصوصی و گسترده، جنبش‌های مثبت اجتماعی، تلاش‌های جمعی برای حل معضلات و مفاهیمی همچون خودیاری و دیگریاری ختم می‌شود که قرابت موضوعی و معنایی زیادی با توانمندسازی دارند (فاطمی، 1391: 22-21).

در دین‌شناسی، مجادلات درباره اختیار و اجبار، خودرائی درمقابل تسلیم، قضا و قدر در مقابل ایمان درطول قرن‌ها مطرح بوده است. در جامعه‌شناسی مفهوم توانمندشدن در مورد جنبش‌هایی که در آن مردم برای آزادی و کنترل اوضاع و احوال شخصی خود مبارزه می‌کردند، معنی پیدا کرد. ریشه همه این مباحث، اشکال تغییریافته مفهوم توانمندسازی در مقابل ناتوانی و درماندگی است (ابطحی و عابسی، 1386: 19).

اگرچه مفهوم توانمندسازی در مددکاری اجتماعی از گذشته وجود داشته ولی در دهه 1990 وارد بسیاری از شکل‌های فعالیت مددکاری اجتماعی شد بویژه، به کار فردی، به مثابه «قدرت‌بخشی»[4] نگریسته می‌شده است، اگرچه، کاربردهای اصلی این واژه در مددکاری اجتماعی بیشتر در کار با گروه‌های تحت ستم بوده است، تا اینکه دربارۀ افراد بکار برده شود (پین، 1391: 547-546).

ریشه اصلی توانمندسازی در اصل به انقلاب صنعتی و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و به تبع آن انقلاب در مدیریت بر می‌گردد(بلانچارد، کارلوس، راندلف، 1378: 22 به نقل از شیخی، 1387). نیمۀ دوم قرن نوزدهم و نیمۀ اول قرن بیستم با تداوم توسعۀ سرمایه‌داری نامتوازن و نابرابر و پیدایش استثمار و جنگ‌های هولناک اوّل و دوم جهانی و آوارگی و مهاجرت گسترده در مقیاس جهانی و جهانی شدن فرآیند استثمار و بهره کشی به وخامت اوضاع کودکان و نوجوانان بویژه در جوامع فقیر و درحال توسعه منجر شد. اصطلاح توانمندسازی به معنای امروزی در کار با کودکان خیابانی از دو دهه 1980 و 1990 بسیار رایج و مسئله روز شده است که به اختصار به آن پرداخته می‌شود:

2-2-1 توانمندسازی کودکان مفهومی جدید در دهه 1980

توانمندسازی در گفتمان عمومی خود می‌تواند در کاهش فقراز طریق دیگران مهّم، فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی،اقتصادی واثرات آموزشیبکار برده شود. توانمندسازی یک اصطلاحی است که خاستگاه آن را می‌توان به اجتماع و جنبش‌های اجتماعی از 1960 و 1970مرتبط دانست. توانمندسازی در این دوره با مشارکت جامعه،به حاشیه رانده شدن فقرا، اقلیت‌ها و پتانسیل سازمان‌های مردمی مرتبط بود[5]. زمانی که توجه زیادی به مشارکت اجتماعی،اقلیت ضعیف و نقش ایفا شده توسط سازمانهای مردمی شد. با این حال، یک ‌درک جامع از چگونگی رسیدن به توانمندسازی در هر دو سطح فرد و جامعه وجود ندارد(Rocha 1997: 31).

2-2-2 توانمندسازی کودکان معانی گوناگون در دهه 1990

افزایش در ادبیات توانمندسازی اجتماعی در 1980 و 1990 صورت گرفت که در این دهه شاهد تنوعی از مبانی هستیم و روچا یکی از برنامه‌ریزان اجتماعی است که برای پرداختن به تفاوت‌ها و شباهت‌ها در ادبیات موجود از طریق مدل نردبان توانمندسازی می‌پردازد. او پنج نوع از توانمندسازی را در مفهوم نردبان توانمندسازی ارائه داد و از طریق چهار ابعاد: منبع، فرآیند، اهداف، تجربه و قدرت مورد مطالعه قرار داد (Rocha 1997: 37).


[1]Veten & Cameron

[2]Self-control

[3]Self-importance

[4]Empowerment

[5]ریشه های تاریخی نظریه توانمندسازی در اندیشه مارکسیستی یافت می شود.در دهه 1960 و 1970 تجدید حیات علاقه به ایدئولوژی مارکسیستی وجود دارد، و این ایده از توانمندسازی در این زمان ظاهر شده، در برخی از محافل مرتبط بود، به مبارزه طبقاتی و سرنگونی طبقه حاکم سرمایه داری است.در مطالعات توسعه، بحث توانمند سازی نه تنها به مبارزه طبقاتی بلکه به مبارزه جهانی جنوبی در برابر جهان شمال شد. نظریه توانمند سازی اغلب در چنین مباحثی تنها به نظریه نئومارکسیستی توسعه مرتبط است.برای نگاه به چگونگی شکل گیری نظریه توانمندسازی، نگاه کنید به:

Alinsky ،1969 Arnstein ، Boyte 1980، Klark 1965، Fredmann 1973،



خرید و دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق توانمند سازی کودکان خیابانی


مبانی نظری و پیشینه تحقیق دلبستگی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق دلبستگی

  

 

 

 

 

 

 

  توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:84

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

در پرداختن به مفهوم دلبستگی، دو بخش اصلی و اساسی وجود دارد: بخش «هنجاری[1]» که به ویژگیهای طبیعی سیستم رفتاری دلبستگی و رشد آن در افراد می‌پردازد؛ و دیگری «تفاوت‌های فردی[2]» در کارکرد سیستم دلبستگی است. بالبی (1973) مفهوم سیستم رفتاری[3] در دلبستگی را از کردارشناسی گرفت؛ یک برنامه عصبی جهانشمول و زیستی مخصوص که رفتار را به گونه‌ای تنظیم می‌کند که شانس فرد برای حیات و تولیدمثل افزایش ‌یابد. در بررسی بخش هنجاری این سیستم رفتاری شش جزء وجود دارد. الف)کارکرد زیستی خاص[4] ب) فعال‌سازی سیستم دلبستگی ج) راهبرد دلبستگی اولیه د) اهداف سیستم دلبستگی ه) زیرلایه‌های شناختی سیستم دلبستگی[5] و در نهایت و) اثر متقابل سیستم رفتاری دلبستگی و سیستم‌های رفتاری دیگر.

الف) کارکرد زیستی سیستم دلبستگی: به نظر می رسد کارکرد زیستی سیستم دلبستگی از فرد (مخصوصاً در نوزادی و اوایل کودکی) در مقابل خطرات به وسیله‌ی جستجوی دیگران حمایت کننده (نگاره‌های دلبستگی) مراقبت می‌کند. بر اساس استدلال تکاملی بالبی، نوزادانی که می توانند در کنار مراقبین حمایت کننده بمانند شانس حیات و تولید مثل بالاتری دارند، بنابراین ژنها رفتار جستجوی مجاورت را رشد و پرورش می‌دهند.

اکنون معلوم است که فعالیت ژنها از طریق واسطه‌های هورمون‌های درون‌ریز عصبی[6] و سیستم‌های فیزیولوژیکی مانند واسطه‌های شیمیایی انتقال دهنده‌ی پیام عصبی همچون اکسی‌توسین[7] و وازوپرسین[8]، هورمونهای عصبی چون آدرنالین و کورتیزول[9]، و ساختارهایی  چون آمیگدالا و ... که مسئول پاسخگویی به تهدیدها و استرس‌ها هستند (کارتر[10] و همکاران، 2005) انجام می‌شود. خیلی جالب است که نتایج تحقیقات نشان داده‌اند اکسی‌توسین که نقش مهمی در دلبستگی والد-فرزند و روابط دلبستگی و جنسی در بزرگسالی دارد (کارتر و همکاران، 2005)، در کودکانی که والدین‌شان را از دست داده‌اند یا مورد تهدید واقع شده‌‌اند و یا حمایت کمی دریافت می‌کنند، کاهش می‌یابد.

سطح کورتیزول در کودکان و بزرگسالانی که از نگاره‌های دلبستگی‌شان جدا شده‌اند؛ در هنگامی که از آنها خواسته می‌شود در مورد این مسئله فکر کنند افزایش می‌یابد (گیلات، شیور، مندوزا[11]، مانینگر [12]و فرر[13]، 2006؛ گانار[14]، 2005). بنابراین بالبی به مجاورت و تماس با نگاره‌های دلبستگی حامی، مورد اعتماد و عاطفی به عنوان یک پدیده انسانی طبیعی و دست اول نگاه می‌کند و اعتقاد دارد که از دست دادن این مجاورت باعث یک سری عدم کارایی‌های روانشناختی و فیزیولوژیکی در انسان می‌گردد (بالبی، 1969).

بالبی (1988) اعتقاد دارد که سیستم رفتاری دلبستگی نه تنها در کودکی بلکه در بزرگسالی نیز فعال است. او مخالف این عقیده است که وابستگی به دیگران و سوگواری برای دیگران در هر سنی آسیب‌زا و ناپخته است. به عقیده‌ی وی حتی بزرگسالان بالغ نیز در هنگام خطر، درد، تنهایی و ... از جستجوی مراقبت و همچنین مراقبت از دیگران احساس آرامش می‌کنند. او حتی ابراز می‌دارد که استقلال کامل و بالغ فرد از تعامل مثبت با نگاره‌های دلبستگی به‌دست می‌آید. به بیان دیگر توانایی آرام کردن خود در بزرگسالی به میزان زیادی به آرامشی که فرد از نگاره‌های دلبستگی در کودکی دریافت کرده است، وابسته می‌باشد (میکالینسر و شیور، 2004).

ب) فعال‌سازی سیستم دلبستگی: بنا به نظر بالبی (1969/1982) سیستم رفتاری دلبستگی به‌وسیله تهدید‌های محیطی که حیات انسان را به خطر می‌اندازد فعال می‌شود. هنگامی که تهدید ایجاد می‌شود، نیاز به مورد حمایت قرار گرفتن بوجود می‌آید و در نتیجه بصورت خودکار سیستم دلبستگی فعال می‌شود. هنگامی که تهدیدی وجود نداشته باشد، نیازی برای مراقبت از طرف دیگران هم وجود ندارد، بنابراین تمایل به جستجوی مجاورت نیز حداقل به هدف گرفتن حمایت فعال نمی‌شود (ممکن است که یک فرد به جستجوی مجاورت بپردازد، اما به اهدافی غیر از حمایت همچون جفت‌گیری یا غرایز عاطفی). هنگامی که تهدیدی وجود ندارد، فرد به انجام فعالیت‌های دیگر مانند اکتشاف، جستجوی غذا یا جفت‌گیری می‌پردازد (بالبی، 1973). علاوه بر این، بالبی (1973) اعتقاد دارد نشانه‌هایی که به خودی خود خطرناک نیستند ولی احتمال وجود خطر را نشان می‌دهند (مثل تاریکی، صدای بلند، تنهایی) نیز می‌توانند سیستم دلبستگی را فعال کنند.


[1] Normative

[2] Individual differences

[3] Behavioral system

[4] Specific biological function

[5] The cognitive substrate of the system

[6] Neuroendocrine hormones

[7] Oxytocin

[8] Vasopressin

[9] Cortisol

[10] Carter

[11] Mendoza

[12] Maninger

[13] Ferrer

[14] Gunnar



خرید و دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق دلبستگی


مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود متمایز سازی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود متمایز سازی

 

 

 

 

 

 

 

  توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:25

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

معمولا مشکلات بین والدین و نوجوانان، متعلق به خانواده هایی هستند که والدین فاقد مهارت های ارتباطی  با نوجوان هستند. بنابراین، تنش و تضاد و رفتارهای پرخاشگرانه در این خانواده ها رواج یافته وتوسط نوجوانان نیز آموخته می شود. همین مسئله منجر به بروز تعارض بیشتر در خانواده می گردد(مرادی،1384).

تفکیک اعضای خانواده مستقیما به توانایی آنها در روبرو شدن با یکدیگر ، تعامل بر قرار کردن بدون واکنش عاطفی و توانایی آنها در بودن فیزیکی با هم بدون اضطراب و تضاد مربوط می شود(پلگ ،2005). سیستمی که بوسیله روابط باز یعنی ارتباطات منطقی و تماس عاطفی اعضا با یکدیگر مشخص می شود بر خلاف سیستمی است که با گسلش مشخص شده است. یکی از عواملی که می تواند بر زندگی افراد یک خانواده در عرضه‌های گوناگون تاثیر گذار باشد میزان خود متمایزسازی آنان است. بوئن معتقد است که روابط باز موجب تمایز یافتگی نمی شود بلکه موجب کاهش اضطراب می شود. زمانی که اضطراب پیوسته در سطح پایین بماند اعضا خانواده می توانند در صدد افزایش تمایز یافتگی برآیند(تایتلمن[1] ،2003).

خود متمایزسازی میزان توانایی فرد برای تمیز فرایند عملی از فرایند احساسی (عاطفی) است که وی تجربه می‌کند (بوئن، 1978).  هام ارتباطات خانوادگی را به عنوان محصول تمایزیافتگی اعضا خانواده می‌دید و این که ارتباطات خانوادگی بهبود نمی‌یابد مگر اینکه سطح تمایزیافتگی اعضا افزایش یابد . سطح تمایز یافتگی کودک بیشتر تحت تأثیر مادر است. (مهمترین فرد از لحاظ عاطفی به کودک) هر چقدر که فعالیت‌های مادر مشوق جدایی عاطفی کودک باشد، کودک به سطوح بالاتری از تمایزیافتگی خواهد رسید و هر چقدر باعث کاهش جدایی عاطفی شود، به عدم تفکیک کودک منجر خواهد شد (هام، 2005).

والدین متمایز، کودکانشان را تهدید آمیز نمی یابند و نیازی ندارند تا کودکانشان را المثنی خودشان پرورش دهند . آنها به کودکان می آموزند تا مسولیت پذیر باشند و احتمالا کودکانی متمایز یافته با عزت نفس بالا و سلامت کامل پرورش می دهند کودکان والدین تمایز یافته سطوح خوبی از تمایز یافتگی را دارا هستند و به فرایند رشد مسولیت پذیری به جای نبرد علیه دلبستگی های عاطفی حل نشده ، به والدین می پردازند اما در مقابل والدین تمایز نایافته ، نیاز به دوست داشته شدن و تاثیر سایرین را دارند. در نتیجه در استقلال دادن به فرزندانشان و اینکه از کنترل و تسلط آنها خارج شوند مشکل دارند و به آسانی منجر به ایجاد تنش و تضاد در خانواده می شود چرا که از یک سو فرزندان در صدد کسب استقلال و از سوی دیگر والدین مانع آنها هستند . نتیجه این تضاد اضطراب است و روش منطقی برای کنار آمدن با آن را نیز ندارند(هام ، 2005). در حالی که والدین تمایز یافته قادرند تا با تضاد کار کنند دیدگاهشان را بدون ترس از نتایج آن و با عزت نفس کامل بیان کند و توانایی بیشتری  برای بررسی منطقی تفاوت های عقیده عاطفی و مضطرب شدن علی رغم تمامی عدم موفقیت ها بررسی کنند(کوفیلد[2] ، 2000 ).

موری بوئن و میشل کر معماران و حامیان اصلی خانواده درمانی بودند. با این حال مبتکر اصلی این رویکرد موری بوئن است که از همان آغاز عقایدی را تدوین کرد که منجر به یک نظریه متمایز در خانواده درمانی شد(گلادینگ[3]، ترجمه بهاری و همکاران ،1381). تمایز یافتگی از نظر بوئن ، توانایی فرد برای جداسازی خودش از لحاظ عاطفی و فیزیکی از خانواده اصلی ، همچنین توانایی رسیدن به رشد عاطفی و استقلال بدون از دست دادن ظرفیت ارتباط عاطفی با خانواده است. یک فرد زمانی تمایز یافته است که نیازهای عاطفی و امنیت او را مجبور کند


[1]-Titelman

[2]-Coffield

[3]-Glading



خرید و دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود متمایز سازی