بعثت پیامبر(ص) با برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت, مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده است ونزول قرآن کریم از این زمان آغاز می گردد. کلمه بعثت به معنای "برانگیخته شدن" بوده ودر اصطلاح به معنای فرستاده شدن انسانی از سوی خدای متعال برای هدایت دیگران می باشد. همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمی آید, مساله بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات ونشانه ها, قبل ازظهور آن حضرت مطرح بوده وبسیاری از اهل کتاب وپاره ای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشته اند. نوید وبشارت ظهور پیامبر خاتم(ص) به تصریح قرآن در تورات وانجیل ذکر گردیده وحضرت عیسی (علیه السلام) نیزپس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام)نازل شده بود برانگیخته شدن رسول اکرم(ص) ویارانش نیز اشاره شده است.
این مقاله پس از بررسی تاریخی و روایی جریان بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم).با نگاه به کلام امیرالمومنین علی(علیه السلام) در نهج البلاغه و خطبه هایی که آن حضرت در بیان هدف وتشریح علل بعثت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم)از جمله (خظبه های: 26 و 116 و147 و 198 و 214 ) به این مساله اشاره دارد.
بخشی از مقاله:
طی صد و پنجاه سال گذشته جهان شاهد تلاشهای مستمر، جانکاه و غرورآفرین ایرانیان برای ایجاد دولت مدرن و توسعه اقتصادی بوده است. اما این تلاشها با ناکامی های متعددی مواجه شده اند. در این روند تحولات و تراژدیهای سترگی صورت گرفته و ایرانیان بهای سنگینی را با جان و مال خود هزینه کرده اند. شکست اصلاحات امیرکبیر، ناکامی انقلاب مشروطه، تاسیس سلسله پهلوی، شکست نهضت ملی دکتر محمد مصدق و انقلاب اسلامی 1357، تنها چند نمونه از تلاشها و ناکامی های بزرگ ایران در راه مبارزه برای توسعه اقتصادی و سیاسی است. بی شک دلایل این ناکامیها متعدد و بسیار پیچیده اند. اما شناخت نهاد دولت مدرن، درک رابطه آن با روند توسعه اقتصادی و بررسی موانع تکوین دولت مدرن و توسعه اقتصادی در ایران، میتواند به دریافت علل این ناکامی ها کمک کند و راه توسعه اقتصادی وسیاسی ایران را هموار سازد. دولت مدرن دولت مدرن یکی از دست آوردهای مهم مدرنیته است که بر پایه سه اصل فردگرایی، خردباوری و دنیاگرایی استواراست. دولت مدرن، دولتی مدنی است که خردباوری، جدایی نهاد دولت از نهاد دین، حکومت قانون، قرارداد اجتماعی، مصالح عمومی، جامعه مدنی، شهروندی، فردیت و پیوند ارگانیک نهاد دولت با جامعه مدنی مشخصه ها و مفاهیم پایه ای آن میباشند. اقتدار، حاکمیت و مشروعیت دولت مدرن از اراده مردم برمیخیزد و برپایه قرارداد اجتماعی و قوانینی که در چارچوب مصالح عمومی تدوین شده اند استوار است. دولت مدرن، دولت قانون و شهروندان است، نه دولت رعایا یی که پیرو فرمانهای پدرانه شخص رهبر میباشند. در دولت مدرن، قدرت غیرشخصی است، یعنی قدرت براساس قانون، ازطریق کانالهای بوروکراتیک و براساس ضوابط تعیین شده اعمال میشود و نظم حاکم، نظمی است که در آن قانون فرمان میراند نه شخص. به عبارت دیگر، قدرت متعلق به پست ها است، نه اشخاص و حدود اختیارات و مسئولیتهای پست ها توسط قانون تعیین و کنترل میشوند. اقتدار دولت مدرن محدود به عرصه عمومی است و به عرصه خصوصی گسترش نمی یابد. در دولت مدرن رابطه ای ارگانیک، متقابل و پردامنه بین نهاد دولت و نهادهای جامعه مدنی وجود دارد. به عبارت دیگر، دولت مدرن برفراز جامعه قرار ندارد، بلکه به لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به آن وابسته است.
تعداد صفحات: 96
آنچه در این مقاله می خوانید:
دولت مدرن - دولت مدرن و توسعه اقتصادی - ساختار قدرت در ایران قدیم - تحولات ساختار قدرت در عصر مشروطیت - تکوین دولت مدرن مطلقه در عصر پهلوی - تحولات ساختار قدرت در جمهوری اسلامی - روانپارگی اجتماعی دولت مدرن - درآمد شاخص های دولت مدرن - جایگاه و نقش دولت - منشا و درجه استقلال دولت - ظرفیت دولت -قدرت دولت - پیدایش دولت مدرن - نظریه های دولت مدرن - درآمد کثرت گرایی - نخبه سالاری مارکسیسم - گزینش اجتماعی نهادگرایان فراساختارگرایی - منابع
بخشی از مقاله:
یکى از مباحثى که در قرآن و سنت با اهمیت ویژهاى مطرح گردیده بحث فطرت است. فطرتمندى انسان، فطرى بودن دین، فطرت پسندى، حسن عدل و قبح ظلم، معلوم بودن فجور و تقوا به الهام فطرى، اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى در عالم ذر و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان، از جمله مسائلى است که آیات قرآن و روایات ائمه معصومینعلیهمالسلام بر آن دلالت صریح دارند. اما مهم آن است که اگر چه در پارهاى آیات، انسان فطرتمند معرفى شده و بحث از الهام فطرى فجور و تقوا به انسان به میان آمده است ولى در بعضى آیات دیگر، خلقت طبیعى انسان به عنوان موجودى ظلوم، جهول، هلوع، کفار و طغیانگر مطرح شده است. اگر در پارهاى از آیات، دین امرى فطرى معرفى گردیده و یا اقامه عدل هدف رسالت پیامبران بیان شده است (که به دنبال فطرى بودن دین، عدالتخواهى و اقامه قسط و عدل نیز فطرى خواهد بود) اما در پارهاى دیگر از آیات، سبب تشریع دین، بروز اختلاف اولیه بین انسانها و نیاز اضطرارى آنها به دین و قوانین لازم براى رفع اختلافات بیان گردیده است و از آن استنباط مىشود که دین مولودى اجتماعى است که انسانها به حکم اضطرار و به منظور رفع اختلاف به آن پناه بردهاند و نه به حکم فطرت. و این البته با نظریه برخى از جامعهشناسان نزدیکى زیاد دارد. و نیز اگر در برخى آیات سخن از اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان به میان آمده است در برخى دیگر از آیات خالى بودن ذهن انسان در بدو تولد از هر گونه شناخت و معلومى مطرح شده است و این نیز با نظریههاى برخى از روانشناسان قرابت دارد. در این مقاله برآنیم تا ضمن بحث از معناى لغوى فطرت با توجه به وزن و صیغه آن در کلام عرب، کاربرد و مشتقات آن در قرآن، و تفاوت آن با طبیعت و غریزه، به تبیین بینش خاص قرآن در مورد فطرت و پیآمدهاى اجتماعى آن بپردازیم و مىکوشیم تا با بهرهجویى و استمداد از نظریه بدیع علامه طباطبائى در تفسیر المیزان، که کمتر به آن توجه شده و یا متاسفانه مورد بىمهرى واقع گردیده استبه زدودن پارهاى از ابهامات بپردازیم.
تعداد صفحات: 45
بخشی از مقاله:
هنر اسلامی گرایشات فطری و انسانی را تحریک و شکوفا می کند و او را به سمت تعالی سوق می دهد. هنر در مکاتب و دیدگاههای گوناگون به تعریفی از انسان و ابعاد وجودی وی برمیگردد. در نگاه اسلامی بعد اصیل وجود انسان همان بعد فطری است که در واقع گرایشات عالی انسانی و تعالی طلب او را تشکیل می دهد. لذا هنر اسلامی تعالی بخش بعد فطری انسان است و زمینه ساز شکوفایی استعداد های عالی فطری وی می باشد و موانع رشد آن ها را برطرف می نماید. گرایشات عالی انسانی میل به تعالی و برخاستن از عالم پست مادی و عروج به کمال دارد لذا هنر اسلامی هنری است که این میل را در آدمی تشدید کرده و از پایبندی به عالم و ماده رها می سازد و به عالم کمال و قرب حضرت حق می رساند اما نقطه مقابل آن نگاهی که در دنیای جدید (غرب ) به مسئله انسان دارد ریشه در تفکرات اومانیستی داشته به عالم پست مادی و حیوانی گرایش دارد و بعد اصیل انسان را غریزی می داند لذا هنر هم درنگاه آنها به مجموعه تدابیر واقداماتی اطلاق می شود که آتش عزیزی او را شعله ور نماید. در مورد تفاوت میان هنر اسلامی و هنر مدرن و غربی باید گفت : آنجا که موجب تحریک غریزه شهوت و غضب انسان شود و او را به سمت گرایشات صرفاً پست مادی و حیوانی سوق دهد هنر مبتذل است که امروزه در بسیاری از مظاهر و هنر غربی حول محور شهوت و خشونت دور می زند اما هنر اسلامی گرایشات فطری و انسانی بشریت را تحریک و شکوفا می کند و نهایتاً او رابه سمت تعالی سوق می دهد. شهید آوینی نیز در درستی تفاوت جدی ایندو را دریافته بود و از جمله کسانی بود که حقیقتاً در مسیر رشد و تعالی هنر اسلامی گام برداشت و یکی از برجستگان این عرصه بود. فطرت در انسانها بصورت بالقوه است که برای رشد و شکوفایی نیاز به تحریک و فراهم نمودن زمینه شرایط دارد اما غریزه در انسانها بصورت بالفعل است که با فراهم شدن کمترین شرایط شعله ور می شود. لذا تحریک غریزه در انسانها بخصوص جوانان کار سختی نیست بلکه کار آسانی است اما شکوفا کردن استعداد های آنها نیاز به تلاش، عزم، اراده و برنامه ریزی دقیق و تمهیدات تربیتی دارد که متأسفانه در این زمینه کوتاهی کردیم.حتی بعضی از دستگاههای رسمی که باید مروج هنر اسلامی و متعالی باشند متأسفانه تحت تأثیر فضای حاکم بر جهان قرار گرفته و در همان وادی خشم و شهوت می افتند و سعی می کنند خشم و خشونت را چاشنی بسیاری از فعالیت های هنری خود نمایند. تأثیر پذیری آسان وعدم برنامه ریزی دقیق برای ترویج هنر اسلامی و شکوفایی گرایشات فطری بشر باعث شد که جوانان به سمت هنر غربی که گاهی احیاناً با تحلیل های سیاسی نیز همراه است، گرایش پیدا کنند. در حالیکه ما می توانیم از ابزار ها و امکاناتی که دنیای مدرن برای ترویج هنر خود به کارمی برد استفاده کنیم اما شیوه ها، اصول، اهداف و مبانی هنر اسلامی را که در راستای فطرت بشر است به کار گیریم و باهنر تلفیق نمائیم.
تعداد صفحات: 20
بخشی از مقاله:
زادگاه مولانا: جلالالدین محمد درششم ربیعالاول سال604 هجری درشهربلخ تولد یافت. سبب شهرت او به رومی ومولانای روم، طول اقامتش و وفاتش درشهرقونیه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکرهنویسان وی درهنگامی که پدرش بهاءالدین از بلخ هجرت میکرد پنجساله بود. اگر تاریخ عزیمت بهاءالدین رااز بلخ در سال 617 هجری بدانیم، سن جلالالدین محمد درآن هنگام قریب سیزده سال بوده است. جلالالدین در بین راه در نیشابور به خدمت شیخ عطار رسید و مدت کوتاهی درک محضر آن عارف بزرگ را کرد. چون بهاءالدین به بغدادرسیدبیش ازسه روزدرآن شهراقامت نکرد و روز چهارم بار سفر به عزم زیارت بیتاللهالحرام بر بست. پس از بازگشت ازخانه خدا به سوی شام روان شد و مدت نامعلومی درآن نواحی بسر برد و سپس به ارزنجان رفت. ملک ارزنجان آن زمان امیری ازخاندان منکوجک بودوفخرالدین بهرامشاهنام داشت، واو همان پادشاهی است حکیم نظامی گنجوی کتاب مخزنالاسرار را به نام وی به نظم آورده است. مدت توقف مولانا در ارزنجان قریب یکسال بود.