لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 42
خصوصیات و نشانه های قوم یهود
در میان اقوام و ملل جهان ، هر قوم و ملتی به خصوصیتی شناخته شده است . ویژگیهای قوم یهود (پیامبران سه دین بزرگ یهودیت ، مسیحیت و اسلام از نسل حضرت ابراهیم هستند . او دو همسر به نام های هاجر (مادر اسماعیل و جد حضرت محمد) و ساره (مادر اسحاق و جد قوم بنی اسرائیل) داشت . یهودا یکی از فرزندان یعقوب بن اسحاق است که منشأ پیدایش و یکی از وجوه تسمیة قوم یهود و نسل بنی اسرائیل است . ابتدا و پیش از اسلام ، رابطة یهودیان و مسیحیان ، به خاطر موضع انکاری «احبار یهود» نسبت به حضرت عیسی خصمانه بود . این خصومت به ویژه با گسترش دین مسیح و بشارت انجیل که از سوی پولس حواری صورت پذیرفت ، تشدید شد و با پذیرش مسیحیت به عنوان آیین رسمی حکومت از جانب امپراتور روم، کنستانتین (312م) شدیدتر گردید .
حضرت عیسی کوشید تا بنی اسرائیل را اصلاح کند از گمراهی و فساد باز دارد . اما کمتر نتیجه گرفت . زیرا واکنش آشکار و اولیه یهودیان . فعالیت فراگیر تبلیغاتی ضد وی بود . در نهایت یهودیان با تشکیل جبهه ای از مخالفان و تحریک حکومت روم ، فرمان بازداشت و در نهایت اعدام او را هدف خود قرار دادند . یهودای اسخریوطی (از شاگردان عیسی) یهودیان را در این امر یاری رساند ، ولی تعبیر دقیق و واقعی قرآن به نجات حضرت عیسی به اعجاز الهی تصریح دارد . در این میان برخی از یهودیان به سبب فشار امپراطوری روم یا آگاهی هایی که دربارة ظهور پیامبر آینده در جزیره العرب داشتند به این منطقه مهاجرت کردند و یثرب را که دارای آب و هوای مناسب و زمین کشاورزی بود . برای زندگی برگزیدند ) نسبت به سایر گروههای انسانی به دلیل اینکه مورد توجه و سرزنش قرآن کریم قرار گرفته ، بسی محل درنگ و تأمل است . زیرا قران کریم به مثابة کتاب هدایت در اثبات یا نفی یک خصوصیت و در تحسین یا تقبیح روش یا منشی ، تربیت و تعالی همه جامعة بشری را قصد کرده است . برخی از نشانه هایی که می توان با تأمل در آیات قرآن برای قوم یهود بازشناخت ، عبارت است است از :
1-مال اندوزی و ثروت پرستی : این صفت به ویژه اگر بازنادیده گرفتن شرف و حیثیت انسانی بیامیزد ، سخت مورد انکار و نکوهش قرآن و کتابهای آسمانی است . از حضرت عیسی نقل شده است که به یهودیان فرمود : «لاتعبدوا ربین : الله و المال.»
قرآن کریم دربارة یهودیان می فرماید : از میان همة مردم ، طایفة یهود از مشرکان نیز به حیات مادی و زندگی دنیوی حریص ترند . (و بر همه کس بخوبی پیداست که طابقة یهود بحیات مادی حریص تر از همة مردمند حتی از گروه مشرکان باینجهت هر یهود آرزو هزار سال عمر کند و اگر هم آرزویش بحصول پیوند عمر هزار سال نیز او را از عذاب خدا نرهاند و خدا از کردار ناپسند آنها آگاه هست .
2-کشتن پیامبران و غارت مردم : برای یهودیان کشتن پیامبران یک امر عادی به شمار می رفت . بی رحمی آنان نسبت به غیرهمکیشان خود ضرب المثل است . بنابرنوشتة گوستاولوبون ، یهودیان وقتی در جنگها اسیر می گرفتند ، بدن او را پاره پاره کرده ، جلو سگها می انداختند و مردم شهر را از کوچک و بزرگ سر می بریدند . زمانی که ذونواس پادشاه حمیری به دین یهود گروید در شهر نجران حدود 20 هزار مسیحی را در گودالهایی که آماده کرده بود ، زنده زنده سوزاند . قرآن کریم این کشتگان مسیحی را «مؤمن» و «آتش نشینان» اصحاب اخدود - یاد کرده است . (قسم باینان که اصحاب اخدود همه کشته و نابود شدند و سوختن مؤمنانی که به آتش افکندند مشاهده می کردند . )
3-نژاد پرستی : خصوصیت جهانی یهودیان اعتقاد «برتری نژاد» آنان می باشد . به نظر آنان ، اموال و املاک غیریهود در حکم اموال بی صاحب ، و قوم یهود از همة اقوام برتر است و همچنانکه انسان بر حیوان برتری دارد ، یهودیان بر ساکنان زمین برتری دارند . (یهود و نصاری گفتند ما پسران خدا و دوستان اوئیم بگو ای پیغمبر اگر چنین است پس او چرا شما را بگناهتان عذاب می کند بلکه شما از آنچه خدا خلق کرده بشری بیش نیستند هر که را بخواهد عذاب می کند که آسمانها و زمین و هرچه بین آنهاست همه ملک خداست و بازگشت همه در قیامت بسوی اوست.)
4-تفرقه افکنی و جنگ افروزی (یهود گفتند دست خدا بسته است به واسطة این گفتار دروغ دست آنها بسته شده بلعن خدا گرفتار گردید بلکه دو دست خدا گشاده است و هرگونه بخواهد انفاق می کند و همان قرآنیکه بتو نازل گشت و بر کفر و طغیان بسیاری از اهل کتاب بیفزود و ما بکیفر آنها تا قیامت آتش کینه و دشمنی را در میان آنها برافروختیم هر گاه برای جنگ با مسلمانان آتش برافروختیم خدا آن آتش را خاموش سازد و آنها در روی زمین بفساد کاری می کوشند و خدا هرگز مردم ستمکار مفسد را دوست ندارد . )
5-پیمان شکنی (و یاد آورید هنگامی که از بنی اسرائیل عهد گرفتیم که بجز خدا را نپرستید و نیکی کنید . درباره پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران و بزبان خویش با مردم تکلم کنید و نماز بپای دارید و زکات مال خود بدهید پس شما عهد بکشته و روی گردانید بجز چند نفری و شمائید که از حکم و عهد خدا برگشتید .
6-جادوگری و سحرانگیزی (پیروی کردند سخنانی را که دیوان در قلمرو سلیمان می خواندند و هرگز سلیمان بخدا کافر نگشت لیکن دیوان همه کافر شدند و سحر بمردم می آخوتند و آنچه بر دو ملک هاروت و ماروت ببابل مأمور شدند بر زمین ایند و مردم را از حقیقت سحر آگاه نمایند و از عمل بآن باز و شیاطین آن سحر را بمردم میآموختند که عمل کنند یاد می دادند و به هیچکس چیزی نمی آموختند که عمل کنند یاد می دادند و به هیچکس چیزی نمی آموختند مگر آنکه بدو می گفتند که ما ترا آزمایش می کنیم مبادا کافر شوی پس می آموختند به مردم چیزی که بدان میان زن و شوهر جدایی می افکند . )
7-فساد اخلاقی و انحطاط شخصیتی (کافران بنی اسرائیل بزبان داوود و عیسی و مریم از آن لعنت کرده شدند که نافرمانی خدا نمودند و از حکم حق سرکشی کردند آنها هیچگاه از کار زشت خود دست برنداشتند و چقدر آنچه می کنند قبیح و ناشایسته است.)
8-رباخواری (و هم بدین جهت که ربا می گرفتند در صورتیکه که از رباخوردن نهی شده بودند و هم از آنرو که اموال مردم را بباطل می خوردند و ما برای کافران آنها مهیا داشته ایم عذابی دردناک .
علل مخالفت یهودیان :
اشاره شد که در روزهای نخست ورود پیامبر (ع) به یثرب ، ایشان با یهودیان پیماننامههایی امضاء کرد و جان ، مال ، ناموس و حتی اعتقادات آنها را محترم شمرد . این پیمانها تا حدی رضایت یهود را جلب کرد ، اما با گذشت زمان ، به مخالفت برخاستند . برخی از مهم ترین علل مخالفت یهودیان که از آیات قرآن به دست میآید، به قرار زیر است :
1-دعوت به اسلام : رسالت پیامبر خدا حضرت محمد (ع) نه تنها برای یهود ، بلکه برای تمام مردم بود و وقتی پیامبر ندای «یا ایها الناس ، انی رسول الله الیکم جمیعاً» را سر داد و از قول خداوند خطاب به بنی اسرائیل فرمود «ای بنی اسرائیل! به یادآورید نعمتهایی را که به شما عطا کردم و به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم و از پیمان شکنی بر حذر باشید ، به قرآن ایمان آورید ... آیات مرا به بهای اندک نفروشید ... حق را به باطل نیامیزید .... نماز بپای دارید و زکات دهید ... بترسید از روزی که هیچ کس به جای دیگری کیفر داده نمی شود و شفاعت کسی درباره دیگری پذیرفته نمی شود و ...» (ای بنی اسرائیل یادارید از نعمتهائی که بشما عطا کردم و وفا کنید بعهد من تا بعهد شما وفا کنم و از من برحذر باشید و بترسید از روزی که هیچ چیز اراده نشود شخصی بجای شخص دیگر و هیچ پذیرفته نشود شفاعت کسی دربارة دیگری و فدائی غوض شخص نخواهند گشت و هیچ یاری کننده و فریاد رس در آن روز نخواهد بود.) یهودیان از دستورهای خدا و رسول سرپیچی کردند و بنای مخالفت گذاشتند . (این دشمن است که بشما دستور بدکاری و زشتی می دهد در آن می گمارد که سخنانی از روی جهل و نادانی به خدا نسبت دهید.)
2-تغییر قبله مسلمین : پیامبر اسلام پس از هجرت به مدینه ، هفده ماه به سوی بیت المقدس نماز گزارد ، ولی پس از آن به فرمان الهی روی به کعبه برگرداند . بعد از این رخداد ، عده ای از بزرگان یهود نزد پیامبر آمده، شرط پیروی خود را از پیامبر بازگشت به قبلة پیشین (بیت المقدس) دانستند و چون خواستة آنان پذیرفته نشد ، به مخالفت جدی ، شایعه پراکنی و تبلیغات برضد پیامبر پرداختند.(مردم سفیه بیخرد خواهند گفت چه موجب آن شد که مسلمین از قبیله ای که بر آن بودند روی بکعبه آوردند . بگو ای پیغمبر مشرق و مغرب خدایراست و هر که را خواهد او براه راست هدایت کند و ای پیغمبر ما قبله ای که بر آن بودی نگردانیم مگر بر اینکه بیازمائیم و جدا سازیم گروهی را که از پیغمبر خدا پیروی کنند از آنانکه بمخالفت او برخزیند و این قبله نسبی گران بود جز در نظر هدایت یافتگان بخدا و خداوند اجر پایداری شما را در راه ایمان تباه نگرداند که خدا به خلق مشفق و مهربانست.)
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
مقاله اهداف و استراتژی توسعه اقتصادی برای رشته علوم اقتصادی با فرمت word شامل 22 صفحه
استراتژى توسعه
دانستیم که هدف از توسعه تحقق بالاترین حد ممکن از فعالیت هاى اقتصادى است که داراى تاءثیر قطعى در پیشرفت است و نیز پیروى از برنامه هاى خردمندانه است که بتواند اقتصاد را به سوى یک نظام اقتصادى اجتماعى و سیاسى مطلوب به پیش ببرد که از آن به استراتژى توسعه تعبیر مى شود.
دکتر صبرى سعدى مى گوید:براى تحقق میانگین بالاى رشد اقتصادى در کشورهاى مختلف دو سیاست باید بطور همزمان به اجرا در آید:
سیاست اول در پى افزایش قدرت تولید منابع اقتصادى است که عملا در فرایند تولید توسط جامعه به کار گرفته مى شود آنهم از طریق توزیع مجدد این منابع به شکلى که از نظر اقتصادى کار آمد تر باشد.
سیاست دوم مى کوشد تا از راه سرمایه گذارى کافى و افزایش تواناییهاى جدید تولید انباشت سرمایه را محقق سازد دکتر سعدى مى گوید:اگر بخواهیم به یک نظام پیشرفته و نوین اقتصادى و اجتماعى در عراق برسیم این امر مستلزم تنظیم و پیاده کردن برنامه اى جامع در ابعاد گوناگون جامعه است مسلما چنین برنامه مهمى به مسائل اقتصادى محدود نمى شود بلکه تمام شئون اجتماعى و سیاسى پیشرفت جامعه عراق را در بر مى گیرد
بنابر این توسعه در چهارچوب اقتصاد منحصر نمى شود بلکه با انسان رابطه تنگاتنگى دارد که اساس و محور اصلى بهره مندى و فعال کردن منابع محسوب مى شود و مى تواند منابعى جدید را به توانمندیهاى جامعه بیافزاید.
انسان در تمام مراحل توسعه نقش اساسى دارد و نمى توان او را از برنامه توسعه حذف کرد حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى که انسان به ابزار تبدیل شده است نمى توان نقش او را در توسعه نادیده گرفت .
اقتصاددان سوئدى فاجرلیند با استناد به دیدگاه فلچر در سال 1967م مى گوید:
ما مى کوشیم عاملى را پیدا کنیم که با دخالت خود بتواند عناصر اساسى توسعه را که در جامعه و فرد وجود دارد بیرون بکشد و آن را براى نیل به زندگى اجتماعى متکامل در چهارچوب توسعه از قوه به فعل در آورد.
پى در ادامه مى گوید:مسلما این عامل جز تعلیم و تربیت چیزى نیست و ما معتقدیم که تعلیم و تربیت دو عنصر اساسى توسعه به شمار مى رود.
هدف وى از بیان این سخن آن است که انسان به عنوان اساس و مبناى توسعه اجتماعى قرار گیرد زیرا تعلیم و تربیت به انسان اختصاص دارد نه جمادات و نیز این نکته را بیان مى کنند که انسان مى تواند با تواناییهاى خود در به گردش در آوردن چرخ توسعه سهیم باشد بر همین اساس مبناى توسعه دو چیز است :
1- توسعه انسان و جامعه
2- توسعه منابع
و ما به هنگام بررسى هدفهاى توسعه در اسلام درباره این موضوع سخن خواهیم گفت .
اهداف توسعه
توسعه مى کوشد که جامعه را به مرحله بلوغ اقتصادى برساند به طورى که منابع به حدى فراهم باشد که افراد جامعه همگى بتوانند در رفاه و آسایش زندگى کنند از نویسندگان معاصر که درباره اهداف توسعه و مراحل رسیدن به آن بیشتر بحث کرده والت روستواست که دیدگاه وى در این خصوص تاءثیر بسزایى در استراتژى اقتصادى کشورهاى صنعتى کشورهاى صنعتى و در حال توسعه حتى کشورهاى کمتر توسعه یافته داشته است .
روستو معتقد است که براى رسیدن به بلوغ اقتصادى باید پنج مرحله را پشت سر گذاشت .
1- مرحله جامعه سنتى 2- مرحله انتقال یا ایجاد مقدمات 3- مرحله وقوع انتقال یا جهش اقتصادى 4- مرحله بلوغ یا حرکت به سوى رشد و توسعه پایدار 5- مرحله فراوانى تولیدات و مصرف انبوه تمام اقشار جامعه
در مرحله سوم ،روند رشد در جامعه شتاب مى گیرد و چون سیلى بنیان کن همه موانع و مشکلات را از سر راه بر مى دارد و براى رسیدن به این هدف باید تغییرات اساسى در ساختار سیاسى اجتماعى و اقتصادى جامعه بوجود آید؛ حتى در ارزشهایى که در حرکت و رشد جامعه موثر باید تجدید نظر کرد تا بتوان انگیزه و جرقه لازم را براى حرکت ایجاد کرد.
نکته اى که از نظریه روستو براى ما اهمیت دارد هدفى است که وى براى توسعه اقتصادى وضع مى کند یعنى توسعه اقتصادى در نظر وى مصرف انبوه و زیاد است که از فراوانى کالا و نقدینگى ناشى مى شود ولى باید دید تا چه حد این نظریه با دیدگاه اسلام نسبت به توسعه همخوانى دارد؟ و آیا اصولا در اسلام توسعه اقتصادى وجود دارد؟
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 24
قسمتی از توضیحات:
کتاب ارزشمند و عظیم ((الغدیر))، اثر محقق بزرگوار و عاشق اهل بیت و مدافع بزرگ حریم ولایت و امامت ، علامه عبدالحسین امینى (1320 - 1390 ق ) از ذخائر گرانقدر شیعه است که بر اساس قرآن و حدیث و منابع تاریخى به دفاع از حق و رفع و دفع شبهات مخالفان پرداخته و از چنان تتبع و کاوشى عمیق برخوردار است که براى بعضى باور این نکته که این کار بزرگ و سترک از عهده یک نفر برآید، دشوار است . مباحث سودمند و ابتکارى که در الغدیر آمده ، سزاوار آگاهى عموم است . اصل کتاب به زبان عربى است و به فارسى هم ترجمه شده است . اما شاید بسیارى از علاقه مندان ولایت ، حوصله یا مجال مطالعه مجموعه عظیم و چند جلدى الغدیر را نداشته باشند.
از این رو این موسسه بر آن شد که برخى از موضوعات بحث شده در ((الغدیر)) را، بصورت گزینشى و خلاصه ، تدوین و در اختیار عموم قرار دهد، تا ازاین چشمه فیض ، بهره مند شوند. در این کار، علاوه بر ترجمه ، نوعى تلخیص و چکیده نویسى به کار رفته است ، تا مباحث مبسوط و فنى و نقلهاى فراوان یک مساله از منابع بیشمار، براى خواننده فارسى زبان خسته کننده نباشد.
امید است که این سلسله جزوات ، پیروان اهل بیت (ع ) را با معارف شیعى و دیدگاه ها و تحقیقات علامه امینى در اثر ماندگارش ((الغدیر)) آشناتر سازد و گامى در تقدیر از خدمات و زحمات این بزرگ مدافع ولایت علوى محسوب گردد و عنایات خاصه مولى الموحدین ، امیرالمؤ منین على بن ابیطالب (ع ) را فراهم آورد. ان شاء الله .
معاونت پژوهشهاى فارسى
پیشگفتار مترجم
در اینکه ((امامت ))، تداوم خط نورانى ((رسالت )) و ضامن اجراى احکام خدا در جامعه است ، شکى نیست و بدون این پشتوانه ، دین الهى از حالت قانون به صورت اجرا در نمى آید.
پیش بینى مکتب وحى براى این منظور، همان ((وصایت )) است که در مورد پیامبران گذشته نیز تحقق داشته و انبیاء الهى براى ادامه دین خداپس از خودشان ((وصى )) معرفى مى کردند تا هادى مردم و مبین شریعت باشد.
در اسلام ، آن چه که در روز هیجدهم ذى حجه سال دهم هجرى در ((غدیر خم )) پیش آمد و حضرت رسالت ، به فرمان الهى امیرالمؤ منین على (ع ) را به امامت و وصایت و خلافت تعیین نمود، یکى از حلقه هاى همین سلسله نورانى و رشته مستمر ((وصایت )) بود. دراهمیت آن نیز، همین بس که خداوند به پیامبرش فرمان اکید داد که آن را به مردم ((ابلاغ )) کند و گرنه رسالت خدا را ابلاغ نکرده است . پس از انجام آن مراسم نیز، آیه ((اکملت لکم دینکم ...)) نازل شد که نشان دهنده جایگاه والاى ولایت و رهبرى در اکمال دین و اتمام نعمت است .
غدیر، کاشتن بذر ولایت درجانها بود و نشان دادن خورشید، به گرفتاران ظلمتها. پیامبر خدا (ص ) در غدیر خم ، براى مسلمانانى که ((طاعت خدا)) را در ((اطاعت از رسول )) به اثبات رسانده بودند، رهنمود داد که ((اطاعت از اولى الامر)) را هم در این قائمه قرار دهند، که آن هم اطاعت از خداست .
از این رو، غدیر خم ، عید ولایت و رهبرى ، عید عدالت و حق گسترى و عید بشریت و روز ((انسان )) است ، روز پیمان و میثاق با ((ولى خدا)) و ((دین خدا)) و ((رسول خدا)).
دریغ است که بشر، سرچشمه ساز زلال ((ولایت على )) سیراب نشود.
بدون ولایت على ، کشتى مسلمانان به ساحل نجات و امنیت نمى رسد. در دنیاى طوفان زده ما، نوح ، على (ع ) است که رهشناس است و موج آشنا و قاطع و هادى . امت بى امام ، رمه اى بى چوپان است و گله اى بى شبان و کشتى بى ناخدا و راه بى علامت و شب بى چراغ ! براى پیمودن این راه ، چه کسى رهشناس تر از ((مولود کعبه ))؟و قاطع تر از ((ابوتراب )) و پسندیده تر از ((مرتضى )) و والاتر از ((على ))؟
این بودکه رسول اکرم (ص ) از سوى پروردگار فرمان یافت تا ((حق مجسم )) را آشکارا در بازگشت از ((حجة الوداع ))، به مردم معرفى کند و ((على بن ابى طالب )) (ع ) را به امامت و خلافت نصب نماید تا پس از وى ، مردم در حیرت و ضلالت نمانند. پس ، چه روزى شایسته تر از ((غدیر)) براى عید گرفتن و بزرگ داشتن و شادمانى کردن ؟
آن چه مى خوانید، فشرده بحثى است که مرحوم ((علامه امینى )) در جلد اول کتاب ارزشمند ((الغدیر))، تحت عنوان ((عید الغدیر فى الاسلام )) (1) آورده و با استفاده از منابع فراوان اهل سنت و با تکیه بر روایات و نقلهاى راویان و بزرگان آن فرقه ، هم به عید بودن غدیر اشاره کرد، هم ریشه تاریخى موضوع را از زمان پیامبر اکرم (ص ) بررسى نموده است و این که این مساله ، از روزگار حضرت رسول و از زبان و زمان او مطرح بوده است ، نه آن که از اختراعات شیعه در قرون بعد و به دست معزالدوله باشد. تبریک و تهنیت گویى مسلمانان ، بخصوص ابوبکر و عمر را به على بن ابى طالب (ع ) در همان روز غدیر به صورت مستند آورده و بحثى محققانه هم درباره سلسله سند این نقلها وروایات و معتبر بودن راویان و ناقلان حدیث غدیر و حدیث تهنیت ، از دیدگاه خود اهل سنت انجام داده است .
بخش ((عنایت خدا و رسول به غدیر)) از صفحه 12 همین جلد گرفته شده است .
در مواردى که نقلهاى متعدد از منابع مختلف ، پیرامون یک موضوع آمده ، جهت پرهیز از طولانى شدن نوشته ، به ترجمه بعضى از آن نقلها اکتفا شده و به مضمون و محتواى بقیه موارد اشاره شده است .
امید است که این نوشته ، خوانندگان گرامى را با گوشه اى از معارف والاى گنجینه پرگوهر ((الغدیر)) آشنا سازد و گامى کوچک در ارج نهادن به کار عظیم حضرت علامه امینى ((ره )) به شمار آید.
عنایت خدا و رسول به ((غدیر))
خداى سبحان عنایتى فراوان داشت که حدیث و ماجراى ((غدیر خم )) علنى و آشکار باشد، تا زبانها و نقلهاى راویان پیوسته بر مدار آن بچرخد، تا آن که حجت و دلیلى آشکار براى حمایتگر بزرگوار دینش حضرت امام على (ع ) گردد.
از این رو، ابلاغ این ماموریت را هنگامى به پیامبرش داد، که همراه جمعیت انبوهى از حج اکبر بازمى گشت . پیامبر خدا (ص ) نیز در حالى این دعوت را ابلاغ کرد که توده هاى وسیعى از مردم از شهرها و آبادیهاى مختلف بر گرد او بودند. فرمان داد تا جلو رفتگان برگردند و عقب ماندگان برسند، آن گاه پیام را به همه گوشها رساند و به حاضران فرمان داد تا به غایبان برسانند، تا همگان راوى این حدیث باشند، در حالى که حاضران بیش از صد هزارنفر بودند.
خداوند به این مقدار بسنده نکرد، بلکه در این باره آیاتى نازل فرمود، تا پیوسته و با گذشت روز و شب ، تلاوت شود، تا مسلمانان هر لحظه به یاد این ماجرا باشند و راه و پیشوایى را که باید به او روى آورند و دین خود را از او فرا گیرند، بشناسند.
این عنایت و توجه خاص را رسول خدا (ص ) نیز داشت ، آن حضرت در آن سال ، گروههاى مختلف مردم را به حج فرا خواند و مردم ، دسته دسته به او پیوستند و پیامبر اکرم (ص ) مى دانست که در پایان این سفر، آن ((خبر بزرگ )) را به آنان خواهد داد؛ خبرى که قوام بخش بناى مکتب و مایه سرورى امت اسلام برامتهاى دیگر و سیطره حکومت اسلام بین خاور و باختر مى شد، اگر به مصالح امت مى اندیشیدند و راه روشن هدایت را مى دیدند و مى پذیرفتند.(2)
به خاطر همین هدف بود که امامان (ع ) پیوسته یادآور این واقعه بودند و براى اثبات امامت امیرالمؤ منین (ع ) به آن احتجاج و استدلال مى کردند. خود حضرت امیر (ع ) نیزدر طول حیاتش به آن استدلال مى کرد و در اجتماعات و جلساتى که مردم دور هم بودند، از کسانى که در صحنه غدیر حضور داشتند مى خواست که آن را بازگو کنند و شهادت دهند. همه اینها به این جهت بود که داستان غدیر، على رغم گذشت دورانها و سالها، همچنان تر و تازه و شاداب بماند.
از این رو به پیروان خود دستور مى دادند که روز غدیر را عید گرفته ، دور هم جمع شوند، به یکدیگر تبریک و شادباش گویند، تا آن حادثه بزرگ یاد شود (که اشاراتى به این مساله خواهد آمد).
در روز غدیر، شیعیان در کنار مرقد مقدس علوى ، اجتماع شکوهمندى دارند که بزرگان قبایل و چهره هاى برجسته شهرهاى دور و نزدیک ، براى گرامیداشت این خاطره گرامى جمع مى شوند و به نقل از پیشوایان دین ، زیارت بلندى را روایت و تکرار مى کنند که متضمن دلائل امامت و حجتهاى استوارى از قرآن و حدیث در اثبات خلافت و به ویژه حدیث غدیر است . هر یک از آن هزاران نفر را مى بینى که با شادى و مسرت ، الفاظ آن را بر زبان جارى مى سازد و خدا را سپاس مى گوید که او را بر این راه روشن ((ولایت ))، رهنمون شده است و خود را راوى آن فضیلت و اثبات کننده آن مى بیند که به مفاد آن حدیث ، ایمان دارد. کسانى هم که توفیق حضور در آن گردهمایى مقدس را ندارند، در شهرهاى دوردست ، هر جا هستند آن زیارت را تلاوت کرده و از همانجا به قبر شریف مولى اشاره مى کنند.
روز غدیر، برنامه هایى از قبیل روزه ، نماز و دعا دارد که همه ، احیاگر یاد آنند و شیعیان در شهرهاى کوچک و بزرگ و دور و نزدیک و روستاها و آبادیها به آن مى پردازند. میلیونها نفر شیعه که به یک سوم یا یک دوم مسلمانان تخمین زده مى شوند، راوى این حدیث و معتقد به آنند و آن را دین و آیین خویش قرار داده اند.
و اما کتب حدیث ، تفسیر، تاریخ و کلام شیعه ، بر هر کدام که دست بگذارى ، مى بینى که در اثبات داستان غدیر و استدلال به مفهوم حدیث غدیر، استوار و پرمطلب است ، چه کتبى که احادیث را با سلسله سند تا به حضرت رسول (ص ) نقل کرده ، چه آن ها که به خاطر اتفاقى بودن حدیث میان همه فرقه هاى اسلامى ، سند را نیاورده و احادیث را به صورت مرسل ، نقل کرده است .
فکر نمى کنم که اهل سنت ، در اثبات این حدیث و پذیرش صحت آن و گرایش به مفاد آن و صحیح شمردن احادیث غدیر و ادعاى تواتر آن ، خیلى کمتر و عقب تر از شیعیان باشند! البته به جز عده اى که بیراهه رفته اند و تعصب کورکورانه ، آنان رابه گفتار بى پایه واداشته است . آنان تنها خودشان را عالم و اندیشمند مى پندارند. وگرنه ، محققان برجسته و آگاه و خبره ، هیچ شکى در اعتبار سلسله سند حدیث غدیر ندارند و سند آن را به صورت تواتر، به صحابه و تابعین مى رسانند. (3)
عدم اختصاص به شیعه
از جمله چیزهایى که موجب جاودانگى داستان غدیر گشته و مفاد آن را ثابت و محقق ساخته است ، ((عید)) قرار گرفتن آن است . روز غدیر، عید به شمار آمده و روز و شب آن همراه با عبادت و خشوع و جشن و نیکى به ضعیفان و توسعه بر خود و خانواده قرار گرفته است و مردم در این جشن ، لباسهاى خوب و زینتهاى خود را مى پوشند.
هرگاه که مردم به اینگونه امور گرایش داشته باشند، در پى عوامل آن رفته ، از راویان آن جستجو کرده و به سرودن و نقل کردن پیرامون آن مى پردازند و اینگونه در هر دوره اى ، همه ساله توجه نسلها به آن معطوف مى شود و همواره سندهاى واقعه و متون و اخبار مربوط به آن ، خوانده مى شود و ماندگار مى گردد.
براى یک پژوهشگر در این مساله ، دو چیز آشکار مى گردد:
1 - اینکه این عید، تنها به شیعه مربوط نیست ؛ هرچند که شیعه ، دلبستگى خاصى نسبت به آن دارد. فرقه هاى دیگر مسلمین هم در عید گرفتن غدیر، با شیعه شریکند و بزرگانى از غیر شیعه در فضیلت این روز و عید بودنش به خاطر تعیین امیرالمؤ منین (ع ) به مقام والاى ولایت از سوى حضرت رسول (ص ) سخنانى ابراز کرده اند، چرا که این موسم ، موسم شادمانى هواداران على (ع ) است ، چه او را به عنوان جانشین بلافصل پیامبر بدانند، چه چهارمین خلیفه .(4)
کتب تاریخ ، درسهایى از این عید بر ما مى خواند و اینکه امت اسلامى در شرق و غرب ، در عید بودن آن متفق اند و مصریان و مغربیان و عراقیان ، به جایگاه آن اعتنا و اهتمام داشته اند و روز غدیر نزد آنان به عنوان روزى مشخص براى نماز، دعا، خطبه و مدیحه خوانى مشهوربوده است و نامگذارى این روز به عید، مورد اتفاق بوده است .(5)
ابن خلکان مى نویسد: پیامبر اکرم (ص ) هنگام بازگشت از مکه در حجة الوداع ، وقتى به غدیر خم رسید، میان خود و على (ع ) عقد برادرى بست و او را براى خود، همچون هارون براى حضرت موسى (ع ) دانست و فرمود: ((خدایا دوستدارانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار، یارانش را یاور باشد و خوارکنندگانش را خوار کن )) و شیعه را به این روز، دلبستگى خاصى است .(6)
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 27
فهرست و توضیحات:
مقدمه
عمیق ترین و عجیب ترین قدرت نمایی در خدا آفرینش زن بود چرا که به وسیله مریم کلمه الله تمام گردید وعیسی از مریم بدون پدر به دنیا آمد.فرزندی که نشانه ذات حق بر عالمیان قرارگرفته است در گهواره بامردم سخن می گوید واز یک زن فرزندی بدون پدربه دنیا آید که کلمه ای از کلمات اله باشد.
تفسیر المیزان ج3ص171
چرا؟سرگذشت هویتی حقوقی اجتماعی سیاسی زنان که همواره نیمی از جمعیت انسانی را تشکیل می دهند به فراموشی سپرده شده است وگاهی دوگانگی برخورد با زنان آنان را به چالش با مردان فرا خوانده است.
در گذشته ایران هیچ گونه حمایتی از هویت زنان به عمل نیامده است گرچه چالش های تاریخی بیانگر نوعی نگاهی نیم رخ به هویت زنان را دارد. به خصوص در دوره ساسانیان زن از یک حمایت قانونی برخوردار گردید1.اما دیری نپایید که حمایت آناننیز به فراموشی سپرده شد.دلایل این مورد حمایت قرار نگرفتن آنان زیاد است که در این جا به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
حس غیرت مردان از ترس اینکه زنان آنان با بیگانگان معاشرتی داشته باشند.جهل وناآگاهی خود زنان نسبت به حوقوقشان.مشکلات اجتماعی اعم از تاخت وتاز های میان اقوام وملل ویا اختلافات داخلی.حاکمیت استبداد که گاهی از ارزش معنوی زنان می کاهید.این استبداد گاهی در حوزه خصوصی خانوادگی وگاهی در حوزه عمومی به وسیله حاکمان جور تحقق پیدا می کرد.قرائت یک سویه دینی آمیخته با بعضی کج اندیشی ها و مقدس مآبی های گروهی متعصب که به دور از عقلانیت بود.غرور نخوت مردان که خود را از نظر هویت و آفرینش برتر از زنان می دانستندودر همین جا به یاد عارف مشهور رابعه عدویه سخنی را از وی می آوریمکه می گوید:((در افتخار زنان همین بس که هیچگاه همانند مردان دچار کبر و غرور نگشته ودر طول تاریخ زنی را نداریم که به مانند مردان ادعای خدایی کرده باشد واین جرئت و بی ادبی از مردان سر زده است.
واما دلایلی که مربوط به خود زنان می شود:
آنچه مسلم است زنان درطول تاریخ غالبا ابزار زندگی مردان بوده اند وپله ترقی یا به قول معروف سنگ زیرین آسیاب بوده اند نه بیشتر.
اگر بخواهیم به دلایل پذیرفته شدن این نقش توسط زنان بپردازیم دلایل زیادی را می توان ذکر کرد از آن جمله داریم:
اینکه زنان عاشق زندگی هستندوعشق به فرزندان درونشان موج می زندبرای اکثر زنان رضایتمندی از زندگی زمانی حاصل می شود که همسر وفرزندانشان در کار وتحصیل و در عرصه های اجتماعی موفقیت بدست آورند بنابراین همیشه زنان در پشت صحنه زندگی قرار می گیرند و در واقع همیشه به دنبال هر مرد موفقی یک زن فداکار و از خود گذشته وجود دارد.محدودیت های اجتماعی فرهنگی که از کودکی شامل حال فرزندان دختر در خوانواده ها می شود ومانع رشدآنان می شودطبق تحقیقاتی که صورت گرفته در خانواده هایی که دارای فرزند دختر وپسر باشند و همچنین مواجه با فقر مالی باشند اگر بنا باشد تنها یکی از فرزندان خود را برای تحصیل انتخاب کنند مسلما فرزند پسر انتخاب خواهد کرد.محدودیت های فیزیکی طبیعی که مانع ازفعالیت های اجتماعی وفرهنگی وعلمی درزنان می شود.ودلایل دیگر که از حوصله این مقال خارج است.
با توجه به جمیع جهات اینکه زنان در طول تاریخ هرگز فرصت نیافتند که انسان بودن خود راثابت کنندو همیشه به عنوان موجودی در درجه دوم اهمیت وگاهی حتی برای ترقی فرزندان در در درجه سوم اهمیت حتی در خانواده های خود محسوب می شدند.
زمانی که زنان در عرصه های حقوقی اجتماعی دینی غائب اند نبای تعجب کرد که چرا در دادگاههاحقوق زنان پایمال می شودو در اجتماع پست های مدیریتی بالا فقط به مردان تفویض می شودودر عرصه های مذهبی زمانی که تمام مفسران قران واحادیث مردان هستند آیا واقعا همه به درستی تفسیر شده اند.زمانیکه استاد شهید مطهری می فرماید که مسلما تفسیر و فتوا مجتهد شهری با مجتهد روستایی متفاوت است.آیا می توان با اطمینان خاطر گفت که هر چه تا به حالاز احادیث تفسیر شده است درست است ویا اینکه چرا به بعضی از روایات خیلی توجه وتاکید شده و بعضی به فراموشی سپرده شده که نمونه آن آورده می شود.
تساوی مرد و زن از نظر خلقت
در قران کریم هر جا سخن از آفرینش انسان است تفاوتی بین زن ومرد دیده نمی شودو همان طور که می دانیم اساس تفاوت انسان با سایر مخلوقات درسه چیز است:
انسان دارای اختیار است.خداوند از روح خود در انسان دمیده استتنها مخلوقی است که حیات پس از مرگ دارد.همچنین در قران کریم در آیه 56 سوره ذاریات می فرماید:ما جن وانس را نیافریدیم مگر اینکه پرستش کنند مرا)).بنابراین درتمام موارد ذکر شده در بالا که بیانگر اساس وهدف خلقت است تفاوتی بین زن ومرد نمی باشد وانسانچه مرد باشد وچه زن باید خودش را برای هدف نهایی خلقت آماده کند وبارها در قران کریم خوانده می شود انسان مورد امتحان الهی قرار می گیرد ومسلما کسی که توانایی تشخیص خوب وبد را نداشته باشد یا دچار نقصان عقل باشد یا نباید مورد امتحان قرار گیرد یا باید امتحانش ساده تر باشد در صورتی که در هیچ جایی از قران ذکر نشده که فقط مردان مورد امتحان قرار می گیرد وزنان از این قاعده مستثنی هستند و یا امتحان آنها ساده تر است.
اگر در عقل وشعور زنان نسبت به مردان شک کنیم(نعوذبالله) اول باید در عدالت خدا شک داشته باشیم.
آیا درابتدای خلقت خداوند موجودی را خلق کرد(حوا)که ناقص العقل بود و از او مانند یک موجود کامل (آدم)امتحان گرفت وسپس هر دو را از درگاه الهی بیرون راند و آنها را مجازاتی یکسان کرد! کدام عقل سلیمی این را می پذیرد؟
بنابراین در اساس خلقت خداوند تفاوتی بین زن ومرد نیست اما درمسیر تکامل هر یک از این دو نوع انسان وظایف متفاوتی را پذیرفته اند که هیچ یک دلیل بر برتری دیگری نیست.
ان اکرمکم عندالله اتقیکم
اینکه زن می تواند فرزندی به دنیا آورد ویا انکه دارای روح لطیفی است دلیل ضعف زنان نیست. استاد شهید مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام در صفحه119می فرماید:
خدا در قران می فرماید زمین و آسمان و ابروبادو گیاه و حیوان همه برای انسان آفریده شده اما هرگز نمی گوید که زن برای مرد آفریده شده است. اسلام می گوید(هن لباس لکم و انتم لباس لهن) زنان زینت وپوشش شما هستند و شما زینت وپوشش آنها.
بنا براین هر کدام از زن ومرد جلوه ای از وجود خدا هستند مرد جلوه جلالیت وزن جلوه رحمانیت خدا. و البته می دانیم که خداوند در اکثر مواقع رحمانیتش بر جلالیتش غلبه دارد.
در روایت است که همان طور که مادر به فرزندانش عشق می ورزد خداوند مخلوقاتش را دوست دارد بلکه عشق خدا به مخلوقاتش بیش از عشق مادر به فرزندش است.
عارف صاحب نام مولانای عزیز می فرماید:
مؤنث یا مذکر بودن در طی مسیر الهی نمی تواند مسئله ای باشد روحی که به سوی خدا می رود بالاتر از این تفاوت های مادی می باشد ومانند حیات مادی و طبیعی نیست که از خشک و تر این دنیا به وجود آمده باشد وبه امور مادی وابسته باشد پس نباید آنها را مقایسه کردزیرا این تفاوت هادر عالم برین وروحانی نخواهد بودپس روح جنس زن با روح جنس مرد هیچگونه تفاوتی ندارد ودر هر قالبی جلوه کند تجلی گاه خداوند و اوصاف کمال حق خواهند بود.
از دید گاه مولانا عقل ونفس نمادی اذمرد وزن هستندآنها دوبعد یک حقیقت اندوالبته این زن است که مارا به سوی عقل وحق رهبری می کندزیرا مظهر کمال خلقت میباشدهم از این جهت که بعد از مرد آفریده شده است پس نسبت به موجود قبلی (آدم) کامل تر است و دیگر اینکه زن علتی برای وجود انسان های بعدی گشته است.
((اسلام برای شما انقدر احترام قا ئل است که برای مردان نیست)) امام خمینی صحیفه نور ج5ص177
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 26
جایگاه غم وشادی در اسلام
اسلام دینی است که به روابط اجتماعی و چگونه حاضر شدن دراجتماع وخوشرو وخنده رو بودن درجامعه وزدودن غبار غم از چهره دوستان بوسیله شادابی وخندان بودن تأکید بسیاری کرده است. واز مؤمنان خواسته است تا از اخمو بودن و تلخی کردن وغمگین بودن دوری کنند چرا که هم در زندگی خود آنها وهم بر اطرافیان آنها اثر منفی می گذارد.
شادی وغم درفرهنگ اسلامی :
فرهنگ اسلامی یک فرهنگ غنی وبسیار کهن است وفرهنگی کامل که در تمام ابعاد آن سخن به میان آمده است ودین اسلام کاملترین دین است که به تمام امور در زندگی توجه کرده است واینکه اگر بگوییم دین اسلام و فرهنگ اسلامی مساوی است با نشاط ، امید،شادی سخنی به گزاف نگفته ایم .
تمام سخنان و سفارشاتی که در قرآن و دین اسلام برای انسانها گفته شده است منطبق بر خواسته های فطر ی آنهاست وبرای درست زندگی کردن و سعادتمند شدن هم دراین دنیا و هم درجهان آخرت است .دین منظمی که برای تمام امور زندگی برنامه و راه کار به ما نشان داده است.1
شادی کردن ودوری ازغم منفی واحساس خوشبختی کردن از اصلی ترین برنامه های این فرهنگ غنی و دین کامل است . دقت در سخنان ائمه و پیامبرصلی الله علیه واله اهمیت فوق العاده شادی و تبسم و خوشرویی را نشان می دهد و در جمله ای پیامبر صلی الله علیه واله فرمودند: اگر دو روز شما با هم مساوی باشد ضرر کرده اید.2
منظوراینکه زندگی باید همیشه در حال تازه ونوشدن باشد.
البته در این فرهنگ غنی جایی برای غم و اندوه نیز باز مانده است و آن غم و اندوه بر فراق محبوب واندوه بر گناهان و اشتباهات زندگی و غیره است و همچنین احساس همدردی با دوستان و خانواده در دنیاست.
شادی وغم در عرفان اسلامی:
سؤالی برایم پیش آمد و آن اینکه اگر اسلام دین شادی است و در آن شادمانی و شادمانگی یک ارزش و باعث سعادت دنیا وعقبی است پس چرا عرفاء واهل سیر سلوک غم را یک فضیلت شمرده اند؟ و برای زندگی تعبیرهایی سوزناک و وصفهایی غم انگیز بکار برده اند؟
چرا غم را گوهرگرانبها نامیده اند؟
جواب سؤالم را جستجو کردم درمجلات وکتابهای بسیار وحتی از افرادی نیز پرسیدم تا اینکه یک روزمقداری مطلب در رابطه با سؤالم درکتاب زندگی شادمانه صمد ولیزاده یافتم که مفهوم آن را می نویسم.
لازم به توضیح است که در عرفان اسلامی غم مساوی و معادل با شادی و حتی شادی وصف ناپذیر ،می باشد. و منظور ازغم یک رهایی درونی ،تخلیه کامل ذهنی واحساس سرخوشی وسرزندگی و پرواز روحانی است. شاید این حالت برای شما هم پیش آمده باشد که بعد از دعا و مصیبت اهل بیت واشک ریختن از روی صدق وصفا یک احساس سبکی روح به شما هم دست داده باشد ویک خوشحالی وشادمانی که خودتان هم دلیل این شادی را نفهمیده اید. بله این شادی نیست مگر بخاطرسبکی روح.
این غم از نظر روانشناسی یک شامانگی واقعی است . و حافظ که واژه غم را در
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم از نو غمی آمد به مبارک بادم
استفاده کرده است منظور افسردگی و بن بست فکری نیست بلکه این غم نشانه تابش نور عشق الهی ، غمی که هر دم و هر لحظه به خاطر حلقه بگوش در میخانه عشق بودن به سراغ حافظ می آید. دری ازدرهای آسمانی ، شادی ومستی عاشقانه است که تمام ذرات وجود یک عارف را در برمی گیرد ومملو از شور وعشق و لذت می کند. شادمانی واقعی یعنی لذت بردن از لحظه لحظه زندگی.
پس در عرفان اسلامی غم هجران معشوق و دوری یار، مقدمه شادی و غم رسیدن به محبوب و یار زیباترین وبا شکوه ترین شادمانگی است ولذتی وصف ناپذیردارد.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید