نام کتاب: یادداشتهای علم - مقدمه مشروحی درباره شاه و علم
نویسنده: علینقی عالیخانی
برگردان: دکتر اسدالله آزاد
فرمت: پی دی اف PDF
شمار صفحه ها: جلد 1 402 صفحه - جلد 2 398 صفحه - جلد 3 375 صفحه - جلد 4 462 صفحه - جلد 5 518 صفحه
سال نشر:1348
انتشارات: ---
نام کتاب: هزار سال نثر پارسی
نویسنده: کریم کشاورز
برگردان: ---
فرمت: پی دی اف PDF
شمار صفحه ها: جلد 1 563 صفحه - جلد 2 519 صفحه - جلد 3 467 صفحه
سال نشر:1371
انتشارات: انقلاب اسلامی
نام کتاب: آب زندگی (کتاب صوتی و کتاب پی دی اف)
نویسنده: صادق هدایت
برگردان: ---
فرمت: پی دی اف PDF و MP3
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیشکی نبود. یک پینه دوزی بود سه تا پسر داش : حسنی قوزی و حسینی کچل و احمدک. پسر بزرگش حسنی دعانویس و معرکه گیر بود، پسر دومی حسینی همه کاره و هیچکاره بود، گاهی آب حوض می کشید یا برف پارو می کرد و اغلب ول میگشت. احمدک از همه کوچکتر، سری براه و پائی براه بود و عزیز دردانه باباش بود، توی دکان عطاری شاگردی میکرد و سرماه مزدش را می آورد به باباش میداد. پسر بزرگها که کار پابجائی نداشتند و دستشان پیش پدرشان دراز بود، چشم نداشتند که احمدک را ببینند.
دست بر قضا زد و توی شهرشان قحطی افتاد. یک روز پینه دوز پسرهایش را صدا زد و بهشان گفت:« می دونین چیه، راس پوس کندش اینه که کار و کاسبی من نمیگرده، تو شهر هم گرونی افتاده، شماهام دیگه از آب و گل دراومدین و احمدک که از همه تون کوچیکتره ماشالله پونزده سالشه. دس خدا بهمراتون، برین روزیتونو در بیارین و هرکدوم یک کار و کاسبی یم یاد بگیرین. من این گوشه واسه خودم یه کرو کری میکنم. اگه روز و روزگاری کاربارتون گرفت و دماغتون چاق شد که چه بهتر، به منم خبر بدین وگرنه برگردین پیش خودم یه لقمه نون داریم با هم می خوریم»
بچه ها گفتند «چشم باباجون!»
پینه دوز بهر نفری یک گرده نان و یک کوزه آب داد و رویشان را بوسید و روانه شان کرد.