مبانی نظری و پیشینه تحقیق نارسایی هیجانی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق نارسایی هیجانی

  

 

 

 

 

 

 

  توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:28

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

یکی از مفاهیمی که به تازگی وارد حوزه روانشناسی شده است، نارسایی هیجانی است، این اصطلاح اولین بار توسط سیفنئوس[1] (1970) جهت مشخص کردن افرادی که فقدان ظرفیت بارز در تشخیص و ابراز کلامی هیجانات بدون علت فیزیکی  دارند ابداع شد. از آن زمان نارسایی هیجانی موضوع پژوهش‌های بسیاری قرار گرفته است. چرا که نارسایی هیجانی می‌تواند به ایجاد مشکلاتی در روابط بین فردی، انطباق با هیجانات مختلف، حوادث استرس آور زندگی آسیب پذیری بیشتر فرد در برابر آنها منجر شده، به علاوه می‌تواند در استفاده از مکانیزم های مقابله‌ای ناکارآمد احتمال گرایش به سوء مصرف مواد و الکل را افزایش دهد (ون رسوم و همکاران به نقل از فاتحی نیا، 1388).

نارسایی هیجانی به یک سبک شناختی-عاطفی اشاره دارد که نتیجه آن اختلال خاص در بیان و پردازش هیجانات است. ولی معنای حقیقی آن «پریشانی در توصیف کلامی احساسات» است (کتلین[2]، 1998، ترجمه عباس بخشی پوررودسری و شهرام محمدخانی، 1381). نارسایی هیجانی سازه شخصیتی است که با فقدان خیالپردازی، ظرفیت کم برای افکار سمبولیک و ناتوانی برای تجربه و بیان هیجانات مثبت مشخص می‌شود. نارسایی هیجانی به حالتی اطلاق می‌شود که در اثر آن فرد در درک پردازش و هیجانات خود مشکل دارد (سیفنئوس، 1973).

ویژگی اصلی نارسایی هیجانی عبارتند از: ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامی هیجان‌های شخص، فقر شدید تفکر نمادین که آشکارسازی بازخوردها، احساسات، تمایلات وسابق‌ها را محدود می‌کند، ناتوانی در بکارگیری احساسات به عنوان علایم مشکلات هیجانی، تفکر انتفاعی در مورد واقعیت‌های که اهمیت بیرونی، کاهش یادآوری رویاها، دشواری در تمایز بین حالت‌های هیجانی و حس‌های بدنی فقدان جلوه‌های عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی (تول میدا گلیاورویمر[3]، 2005). بحث پیرامون اینکه آیا نارسایی هیجانی یک صفت با ثبات شخصیتی است و یا یک پدیده وابسته به حالت که بطور عمده به سطح افسردگی مرتبط است، چالش‌های زیادی را بین پژوهشگران برانگیخته است. مطالعات بالینی نشان می‌دهد که همزمان با کاهش افسردگی ، نارسایی هیجانی نیز کاهش می یابد، با این حال تیلور و بگبی[4] بیان داشته اند که بین صفات مطلق و ثبات نسبی در زمینه صفات شخصیتی تفاوت وجود دارد.

فوکونیشی[5] و همکاران(1997) گزارش کردند که در مطالعه دانشجویانی که دارای تجربه‌ی مراقبت مادری ضعیف بودند، آزمودنی‌ها، مخصوصا در زمینه دشواری احساسات، ویژگی‌های نارسایی هیجانی را نشان دادند. کریمر[6] و لودر[7] (1995) معتقدند که دلبستگی ناایمن می‌‌تواند فراگیری چگونه احساس کردن را با شکست مواجه کند و زمینه را برای ابتلا به نارسایی هیجانی هموار سازد. نارسایی هیجانی، ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجان‌ها[8] (بگبی و تیلور، 1997؛تیلور، 2000؛تیلور و بگبی، 2000؛ لبن، آهرن، شواتز و کاسیناک، 1997)، سازه ای است چند وجهی مشکل از دشواریدر شناسایی احساسات[9] و تمایز بین احساسات و حس‌های بدنی مربوط به انگیختگی هیجانی؛ دشواری در توصیف احساسات[10] برای دیگران؛ قدرت تجسم محدود که با قلت خیالپردازی‌ها مشخص می‌شود؛ سبک شناختی عینی (غیر تجسمی)، عمل‌گرا و واقعیت مدار یا تفکر عینی[11] (تیلور و بگبی، 2000؛ سیفنئوس، 2000). افراد مبتلا به نارسایی هیجانی، حس‌های بدنی[12] بهنجار را بزرگ می‌کنند، نشانه‌های بدنی انگیختگی هیجانی[13] را بد تفسیر می‌کنند، درماندگی هیجانی[14] را از طریق شکایت‌های بدنی[15] نشان می‌دهند، و در اقدامات درمانی نیز به دنبال درمان نشانه‌های جسمانی هستند (تیلور، پارکر، بگبی و اکلین، 1992).

شواهد متقاعد کننده‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه نارسایی هیجانی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی همزمان با بهبودی افسردگی آنها کاهش می‌یابد اما با این وجود تفاوت نسبی در نمرات نارسایی هیجانی این افراد در طول زمان ثابت می‌ماند. نتایج حاصل از یک مطالعه پیگیری پنج ساله بر روی نمرات نارسایی هیجانی در مبتلایان به افسردگی حاکی از ثبات نسبی نمرات نارسایی هیجانی بود.ثبات نسبی سازه‌ای شخصیتی اندازه‌گیری شده و توانایی آن در پیش‌بینی تغییرات خلقی در راستای حمایت از این فرضیه است که بخش اعظم تفاوت‌های بین فردی در زمینه ابعاد شخصیتی منعکس کننده تفاوت‌هایی است که در زمینه صفات شخصیتی وجود دارد نه منعکس کننده تفاوت‌های موجود در زمینه عواطف وابسته به حالت و بطور کلی عقیده مبرا نیست که نارسایی هیجانی عامل خطرساز برای بسیاری از اختلالات روانپزشکی است، زیرا افراد مبتلا به این عارضه بسیار تحت فشار همبسته‌های جسمانی هیجانی هستند که به کلام در نمی‌آیند. این نارسایی مانع تنظیم هیجانات شده، سازگاری موفقیت‌آمیز را مشکل می‌سازد. نارسایی هیجانی واژه‌ای یونانی است که به معنای نبود واژه برای ابراز هیجان‌ها است (وینگر هوتیس[16]، نیکلیک[17] ‌و دنولت[18]، 2008).


[1]- Sifneos

[2]- Kathlee

[3]- Tull,Medaglia&Romer         

[4]- Taylor and Bagby                  

[5]- Fukunishi

[6]- Kraemer

[7]- Loader 

[8]- regulation of emotions 

[9]- difficulty identifying fellings    

[10]- difficulty describing fellings     

[11] - extemally oriented thinking 

[12] - bodily sensations

[13]- emotional arousal   

[14] - emotional distress

[15]- Bodily complaints

[16]- Vinger hotis    

[17] - Niklyt

[18]- Denolet



خرید و دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق نارسایی هیجانی


مبانی نظری و پیشینه تحقیق خلاقیت

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خلاقیت

 

 

 

 

 

 

 

  توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:40

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

مثل هر مفهوم نظری و انسانی دیگر، تعریف خلاقیت نیز تابع گرایشات و برداشت های شخصی و مکتبی صاحبنظران است که در مجموع مشابه به نظر می رسند. بمنظور جلوگیری از طولانی شدن بحث، ذیلا به ذکر تعاریف خلاصه چند تن از مشاهیر زمینه تحقیقات و منابع علمی خلاقیت اشاره می گردد.

-   فرهنگ توصیفی اصطلاحات روانشناسی: "تفکرخلاق تفکری است که مشخصه اصلی آن توانائی کنارگذاشتن فرض های غیرلازم و زایش افکاراصیل است "(برونو، 1370).

-   استیفن رابینز[1](1991): "خلاقیت به معنای ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده هاست "(طالب زاده و انوری، 1375).

-   استین، پارنس و هاردینگ[2](1962): "خلاقیت همان چیزی است که به ایجاد یک کار جدید منجر می شود، که در زمانی به عنوان یک چیز قابل دفاع یا مفید یا خشنود کننده مورد قبول گروه قابل توجهی قرار گیرد".

-   مدنیک[3] (1962): "خلاقیت عبارت از سازمان دادن به عناصر همخوانده به صورت ترکیبهای جدیدی است که به خواسته های خاص پاسخ می دهند یا اینکه به گونه ای مفید هستند ".

-   فاکس[4] (1966):" فرآیند خلاق به هر نوع فرآیند تفکری گفته می شود که مساله را به طریق مفید و بدیع حل کند".

-   هورلاک[5] (1982): "خلاقیت در واقع همان شکل کنترل شده تخیل است که منجر به نوعی ابداع و نوآوری می گردد".

-   استرنبرگ[6] (1989): " خلاقیت ترکیبی از قدرت ابتکار، انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی که یادگیرنده را قادر می سازد خارج از نتایج تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و احتمالا خشنودی دیگران خواهد بود"( کفایت، 1373).

-   لوتانز[7](1992): "خلاقیت به وجود آوردن تلفیقی از اندیشه ها و رهیافت های افراد و یا گروهها در یک روش جدید، است"(انوری، 2007).

-   فرانکن[8] (2005): "خلاقیت رویکرد خلق یا تشخیص ایده ها و احتمالاتی است که در حل مسئله یا در ارتباطات انسانی و سرگرم کردن خود و دیگران مفید است"وی اضافه می کند که برای خلاق بودن، افراد باید قادر باشند که مسائل را از دیدی تازه بنگرند، احتمالات و جایگزینهای بدیع خلق نمایند ( همتی، 1387).

-   هالپرن [9]: خلاقیت توانائی شکل دادن به ترکیب تازه ای از نظرات یا ایده ها برای رسیدن به یک نیاز یا تحقق یک هدف می باشد"( سایت فکر نو، به نقل از نگین برات، 1382).

-   تورنس[10] (1973): "خلاقیت عبارت است از حساسیت به مسائل، کمبودها، مشکلات وخطاهای موجود در دانش، حدس زدن، تشکیل فرضیه هایی در باره این کمبودها، ارزشیابی و آزمایش این حدسها و فرضیه ها و احتمالاً اصلاح و آزمودن مجدد آنها و در نهایت نتیجه گیری ". تورنس که تحت تاثیر چهارچوب نظری گیلفورد است خلاقیت را مرکب از چهار عامل اصلی می دانند که عبارتند از:

1-  سیالی[11]  : توانائی تولید تعداد بی شماری ایده در قالب تصویر با فرض پاسخ و عقیده در مورد آن.

2-  ابتکار[12]  : توانائی تولید ایده هایی که از ایده های عادی و رایج متفاوت است.

3-  انعطاف پذیری[13]  : توانائی تولید انواع گوناگون و متنوع ایده ها در قالب تصویر و ارائه راه حلهای نو.

4-  بسط[14]  : توانائی اضافه کردن جزئیات یا تکمیل ایده های تصویری( کفایت، 1373).

به زبان ساده می توان گفت : "خلاقیت عبارت است از بکارگیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید ". از مضامین بکار گرفته شده در تعاریف فوق چنین برمی آید که اولاً ماهیت خلاقیت به چگونگی تفکر انسان و نتیجه آن بستگی دارد و ثانیاً مشتمل بر یافتن راهها و روش های جدید و مؤثر می باشد.


[1] .Robbins,S

[2] .Steine, Parnes & Harding

[3] .Mednick

[4] .Fox

[5] .Hulark

[6] .Sternberg,R

[7] .Lotans

[8] .Franken,R

[9] .Holpern

[10] .Torence

[11] .Fluency

[12] .Originality

[13] .Flexibility

[14] .Elaboration



خرید و دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق خلاقیت


مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارتهای زندگی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارتهای زندگی

  

 

 

 

 

 

 

  توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:38

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

مهارت توانایی حل مشکلات فرا روی انسان،تاثیرسازنده ای درایجاد اعتمادبه نفس وکسب آرامش آدمی دارد وبه انسان نیرویی ویژه وانگیزه ای مناسب برای مواجهه سازنده با مشکلات هدیه می نماید.

 حل مساله از نظر دانشمندان دربالاترین سطخ فعالیت های شناختی انسان قراردارد ونیازمند یک سلسله فعالیتهای تخصصی وداشتن بسیاری از توانمندیهای شخصیتی است.برخی مسائل رودر روی آدمی دارای راحل های ساده متاثر از تجربیات ودانسته های قبلی آدمی است اما آن دسته از مسائل که به سادگی قابل حل نیستند موید آنند که یافتن راحل درحوزه دانش وتجربه فرد نیست،لذاباید اطلاعات جدیدی فراهم آید.مفهوم صحیح مشکل ارائه شود وبه مشکل وراه حل مشکل به صورت عمیق نگریسته شود.ویا اینکه از اطلاعات پیشین درترکیبی تازه ومتناسب باموقعیت جدید بهره گرفته شود.(دریر وهمکاران[1]،2005).

مسائل ومشکلات بسیاری در زندگی انسان وجود دارد که نیازمند تلاش برای کنار آمد با آن وحل آنهاست.زندگی بدون مشکل واسترس وجود ندارد ودر واقع آنچه در شکل سختی یا مشکلات زندگی تجربه می شود،چهره واقعی ومنطقی زندگی است.وجود مشکل در زندگی امری طبیعی است.هنر زندگی در توانایی ومهارت درحل مشکلات وکنار آمدن با آنهاست.درواقع خوشبختی انسان درآن نیست که با هیچ مشکل ومساله ای روبرو نشود بلکه در آن است که به هنگام رویارویی با آنها مهارت وتوانایی حل آنها را داشته باشد.

بعضی از افراد در مقابل کوچکترین مساله ومشکل دچار ناراحتی،تنش وپریشانی می گردند وقادر به برطرف آن نیستند.این گونه افراد مستعد انواع آسیب های روانی،رفتاری واجتماعی هستند که با بحران های بسیارسختی روبرو می شوند وتوانایی آن را دارند که با موفقیت آنها را پشت سر بگذارند.یکی از دلایلی که آنها را توانمند می سازد وامکان موفقیت را دربحران ها فراهم می آورد این است که از روشهای صحیحی جهت حل مسئله استفاده می کنند.درحالیکه افرادی که به هنگام رویارویی با مشکلات دچارپریشانی می شوندفاقد این توانایی می باشند.اینگونه افراد درصورت وجود مشکل خود راضعیف یا بی کفایت می دانند،خود را سرزنش می کنند،بدون تفکروتحمل وعجولانه عمل می کنند ویا ازمشکل فرار می کنند وقدرت تفکر در مورد راه حل های مناسب تر وسازگارانه تر را ندارند.(دریروهمکاران،2005).

  2-2 تعریف مهارت

مهارت یعنی داشتن توانایی های لازم برای انجام صحیح کار.فرد ماهر به کسی گفته می شودکه توانایی انجام یک کار را به شکلی صحیح ودرست داشته باشد.برای اینکه بتوان گفت کسی در کاری مهارت دارد لازم است که دو علمل زمان وخطا نیز در نظر گرفته شود.به عنوان مثال راننده ماهر کسی است که برای رسیدن به مقصد حداقل زمان را صرف نموده وکمترین خطا را نیز مرتکب شود.با یک تایپیست ماهر کسی است که با آموزش وتمرین می تواند به راحتی و به نحو احسن ودر کمترین زمان مطالب را تایپ نماید وکمترین اشتباه تایپی را نیز داشته باشد.می توان گفت برای رسیدن به مهارت درامری هم بایداز دانش کافی در آن امر آگاه بود وهم با تبدیل وتداوم آن دانش را به رفتار وعمل تبدیل نمود.پس اصل واساس مهارت آموزی آن است که دانش یاد گرفته شده مورد تمرین وممارست قرار گیرد.

در بحث مهارتهای زندگی آن دسته از مهارت ها وتوانایی ها مطرح می باشد که آموختن وعمل به آن برای یک زندگی موفق لازم وضروری می باشد.با کسب این مهارت ها فرد در زندگی دچار کمترین مشکلات شده ومی تواند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کرده ودر حداقل زمان مسائل خود را حل کرده وتصمیمات مناسب را اتخاذ نماید.(طارمیان ،1378).

2-3 مفهوم وتعریف مهارتهای زندگی

مهارت های زندگی مهارتهای اجتماعی هستند که کودکان ونوجوانان باید آن ها را یاد بگیرند تا بتوانند در مورد خود وانسانهای دیگر وکل اجتماع بطور موثر ،شایسته ومطمئن عمل نمایند.(نیک پرور،1381).

طارمیان وهمکارانش در مقاله ای مهارت های زندگی را مجموعه ای از توانایی هایی که زمینه سازگاری ورفتار ومفید را فراهم می آورند،تعریف کردند.آن ها معتقدند این توانایی ها فرد را قادر می سازدتا مسئولیت نقش های اجتماعی خود را بپذیرند وبدون لطمه زدن به خود ودیگران،خواسته ها،انتظارات ومشکلات روزانه خود نموده وبه ویژه در روابط بین فردی به شکل موثری عمل نمایند.

(موریس ایی.الیاس از دانشگاه راتگرز امریکا ومولف کتاب «تصمیم گیری های اجتماعی ورشد مهارتهای زندگی»مفهوم عام از مهارت زندگی می دهدو می گوید:مهارت زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب وموثر،انجام فعالیتهای اجتماعی،انجام تصمیم گیری صحیح وحل تعارض ها وکشمکش ها بدون توسل به اعمالی که به خود ودیگران صدمه زند.(نیک پرور،1381).


1- Dryr et al

 



خرید و دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارتهای زندگی


مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های دلبستگی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های دلبستگی

  

 

 

 

 

 

 

  توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:21

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

15

 

دلبستگی[1] پیوند عاطفی هیجانی نسبتاً پایداری است که بین کودک و مادر یا افرادی که نوزاد در تعامل منظم و دائم با آنهاست، ایجاد می شود (پا پالیا، 2002)، فروید بر این باور بود که دلبستگی نوزاد به مادر به خاطر تغذیه و رفع نیاز فیزیولوژیکی است (سانتراک، 2002، هارلو و ز یمرمن 1959؛ نقل از لسترام، 2002)  فرضیه فروید را نقص کردند و بیان داشتند در ایجاد و تقویت دلبستگی کودک به مادر، تماس بدنی در مقایسه با تغذیه، عامل مهم تری است. سپس بالبی(1969، 1973، 1980)، مفهوم دلبستگی را بر این اساس بنا کرد که احساس‌ها و رفتارهای دلبستگی از قبیل گریه، خنده، مکیدن و چنگ زدن، نوزاد را به مادر نزدیک و از خطر دور می‌سازد، و جدایی از مادر، اضطراب و درماندگی کودک را بر می انگیزد. تجربه های واقعی فرد در مورد حساسیت، پاسخگو بودن، حضور فعال مراقب همچنین خلق و خوی کودک و هماهنگی روابط والد، کودک، اساس شکل دهی به سبک های مختلف دلبستگی (ایمن[2]، اجتنابی[3] و دوسوگرا[4])، در خلال سال های نوزادی و کودکی است (کاپلان، 1383/2000)، تجربه هایی که نوزاد با مراقبش دارد در الگوهای روابط وی با دیگران درونی سازی می‌شوند و این الگوی عملی درونی شده، تعیین کننده چگونگی مفهوم نوزاد از خود و دیگران است، مفهومی که بعدها در روابط با دیگران تعمیم می یابد (پینز،2005).

نظریه‌های سبک دلبستگی و تمایز یافتگی، بر روابط اولیه در محیط خانواده تأکید کرده و آن را بر روابط بعدی مؤثر می دانند. آن‌ها سبک های دلبستگی و تمایز یافتگی را به عنوان عوامل پایدار و چند نسلی تلقی کرده و پیشنهاد می‌کنند که چگونه خانواده‌ی مبدأ شخص می‌تواند بر روابط زناشویی او اثر بگذارد (یانگ و همکاران، 2003)، مطالعات مبتنی بر آسیب‌ شناسی تحولی نیز رابطه‌ی بین تجارب منفی اولیه‌ی تحصیلی و خانوادگی و مشکلات روان شناختیو شبکه‌های معیوب زناشویی را در مورد تأکید قرار می‌دهند. (عیدی و همکاران، 2006).

بالبی بر این عقیده بود که نظریه ی دلبستگی تنها یک نظریه‌ی تحول کودک نیست، بلکه نظریه‌ی تحول در فراخنای زندگی نیز می‌باشد. این نظریه معتقد است نوع رابطه ی مادر، کودک در سال‌های اولیه زندگی و میزان قابلیت دسترسی به مادر، میزان حمایت مادر هنگام احساس خطر، درجه‌ی حساسیت مادرانه و تکیه گاه ایمن بودن مادر برای کودک، سبک دلبستگی فرد را معین می‌کند (سانتراک، 2002)، فوگل اظهار می‌دارد که دلبستگی، پیوند هیجانی پایدار بین دو فرد می‌باشد به طوری که یکی از دو طرف کوشش می‌:ند نزدیکی و مجاورت با موضوع دلبستگی را حفظ کرده و به گونه‌ای عمل کند تا مطمئن شود که ارتباط ادامه می‌یابد. بالبی بر این باور است که این گره‌های هیجانی متقابل که به نزدیکی مادر و کودک منجر می‌شود، نخستین تجلی‌های دلبستگی محسوب می‌شود. دلبستگی، نگهدارنده ی نزدیکی متقابل بین دو فرد در تمام مراحل زندگی است (پینز،2005).


[1]- Attachment

[2]- secure

[3]- Avoidant

[4]- Ambivalen



خرید و دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک های دلبستگی


مبانی نظری و پیشینه تحقیق اهداف پیشرفت تحصیلی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق اهداف پیشرفت تحصیلی

 

 

 

 

 

 

 

  توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

تعداد صفحه:21

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

    پژوهشگران همواره از خود می­پرسند، که چرا برخی از دانش­آموزان در مطالعاتشان سختکوش­تر از دیگران به نظر می­رسند؟چرا برخی از دانش­آموزان مطالعات لازم را انجام می­دهند، در حالی که برخی دیگر حتی کتاب درسی را هم باز نمی­کنند؟ چرا برخی از دانش­آموزان راهبردهای سطحی مانند به یاد سپاری طوطی­وار را به کار می­گیرند؟ جواب این سوالات به پژوهش و مطالعه دوباره انگیزه فراگیران نیاز دارد. مثلا دانش­آموزانی که می­خواهند ارزش ماده­ی درسی را بفهمند به احتمال زیاد خواندنی­های محوله را خواهند خواند، راهبردهای مطالعه پیجیده را به کار خواهند گرفت و هنگام گم­گشتکی کمک خواسته و در نتیجه به پیشرفت تحصیلی بیشتری خواهند رسید. دانش روانشناسی در حیطه­ی انگیزش و یادگیری بر یافته­های پژوهشی نقش مهمی را در فهم رفتار فراگیران و افزایش توانایی­های انگیزشی با آنان از گذشته تا به امروز داشته است (بدری گرگری و حسینی اصل، 1389).

انگیزش فرایندی است که باعث می­شود که فعالیت هدفمند راه­اندازی و نچهداری شود(پنتریچ و شانک، 2002) و از رفتارهایی چون آغازگری تکلیف، پایداری، صرف تلاش و کوشش استنباط می­شود. به بیان ساده انگیزش چیزی است که افراد را به پیش رفتن وا می­دارد، در حال پیش رفتن نگه می­دارد و مقاصد را تعیین می­کند و نه تنها برای ترغیب دانش­آمزان با فعالیت­های تحصیلی درگیر می­کند، بلکه برای میزان یادگیری دانش­آموزان از اطلاعات دریافتی نیز مهم است ( اسلاوین، 2006، ترجمه سید محمدی،1389).

چشم اندازهای روانشناختی مختلف انگیزش را از دیدگاه­ها و به شیوه­های متفاوتی بررسی و تبیین می­نمایند. رفتارگرایان بر پاداش­ها و تنبیه­های بیرونی به عنوان یک سازه­ی کلیدی در تعیین انگیزش فراگیران تاکید می­کنند، اما انسان­گرایان به جای تاکید بر تقویت وتنبیه بیرونی، بر رشد و توانایی­های فردی، احساس شایستگی، خودشکوفایی وآزادی انتخاب تاکید می­کنند و شناخت پرایان منشاء انگیزش را افکار و اندیشه­ها، انتظارات و اهداف می­دانند(بیبانگرد،1386).

2-3-2 تاریخچه جهت­گیری هدف:

مفهوم جهت­گیری هدف در دهه­ی 1980 در نتیجه­ی تحقیقات کارول دوک و همکارانش با کودکان دبستانی مطرح شد. در این تحقیقات کودکان روی مجموعه­ای از تمالیف حل مساله کار می­کردند. در مرحله­ی اول، این مسایل ساده بودند و کودکان می­توانستند آن­ها را با موفقیت حل نمایند. در مرحله­ی دوم، مجموعه مسایل دشوارتری به آنان داده شد. به محض ارایه­ی این مجموعه از مسایل به دانش­آموزان محققان دو الگوی درماندگی توام با رفتار ناسازگارانه را از خود به نمایش گذاشتند. آن­ها خیلی زود جا زدند و اعتماد به نفس خود را از دست دادند و احساس اضطراب بر آنان چیره شد به گونه­ای که دست به راهکارهای تصادفی و غیر خلاقانه زدند. در نتیجه به عنوان افراد شکست خورده علاقه¬ای به ادامه فعالیت از خود نشان ندادند. از سویی، گروه دیگر از این کودکان، الگوی سازگارانه و منطقی از خود به نمایش گذاشتند. آن­ها از چالش­ها لذت می­بردند و اطمینان داشتند که می¬توتنند این مسایل راحل کنند و از راهکارهای سازنده و ابتکاری برای حل مسایل استفاده می­کردند. دوک با انجام تحقیقات بیشتر متوجه شد که کودکان در مواجه با موفعیت­ها و فرصت­های یادگیری اهداف متفاوتی در پیش می­گیرند. عده­ای در پی به نمایش گذاشتن توانایی­هایشان خود و کسب داوری­های مطلوب و اجتناب از مورد سرزنش قرار گرفتن از سوی دیگران هستند.



خرید و دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق اهداف پیشرفت تحصیلی