لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 13
در سوره اعراف میفرماید: «بخورید و بیاشامید (از آنچه بر شما حلال شده) ولی از حد نگذرانید به درستی که خداوند دوست نمیدارد تجاوز کنندگان را» یعنی خدا مسرفین را دشمن میدارد. و بعضی از مفسرین فرمودهاند: هر که را خدا دوست ندارد اهل عذاب است زیرا محبت خدا به معنی رساندن ثواب است. در سوره انعام میفرماید: «از میوه هر یک از این میوهها وقتی که میوه کرد بخورید و حق آن را (که خدا معین فرموده از زکات و غیره) بدهید روز بریدن و درویدن آن، و از حد نگذرانید. زیرا خداوند دوست نمیدارد (و نمیپسندد اعمال) اسراف کنندگان را.»
و در سوره مؤمن میفرماید: «این چنین هدایت نمیفرماید و عقوبت میکند هر اسراف کننده و شک آورندهای را.»[3] و نیز در همین سوره میفرماید: «به درستی که اسراف کنندگان اصحاب آتشند.»[4]
در سوره طه میفرماید: «همچنین جزا میدهیم کسی را که اسراف کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد و عذاب آخرت سختتر و باقیتر است.»
و در سوره بنی اسرائیل میفرماید: «اسراف مکن و مال خودت را پراکنده مساز، به درستی که اسراف کنندگان برادران شیاطینند (و در دوزخ با ایشان قریناند) و شیطان به پروردگارش (و نعمتهای بیپایان او) سخت (منکر و) کفران کننده است.»
در تفسیر منهج مینویسد: «کفار عرب معظم اموال خود را به ریا و سمعه خرج میکردند و جهت یک میهمان شتران متعدد ذبح مینمودند تا مردم ایشان را به سخاوت ستایش کنند. حق تعالی ایشان را نکوهش فرموده که در تضییع اموال مانند دیوانند.»
حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «جز این نیست که خداوند اقتصاد (میانه روی) را دوست و اسراف را دشمن میدارد حتی دور انداختن تو هستهی خرما را. زیرا آن هم به کار میآید (چنانچه در عربستان بذر نخل و خوراک شتر است). و همچنین ریختن تتمهی آبی که خوردهای (زیرا آن هم در پارهای از مواقع به کار میآید)
و نیز میفرماید: از خدا بترس و زیاده روی مکن و سختگیری هم منما و همیشه در حد وسط باش. به درستی که اسراف از تبذیر است و خداوند فرموده است: تبذیر مکن جز این نیست که هیچگاه خداوند کسی را بر میانه روی عذاب نخواهد فرمود.[8] یعنی عذاب خدا راجع به اسراف و تقتیر (زیاده روی و سخت گیری) است.
حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «هرگاه خداوند ارادهی خیری به بندهای بفرماید، او را ملهم میفرماید به میانه روی و حسن ادارهی زندگی و او را از اسراف و بدی تدبیر دور میفرماید.»[9]
رعایت کنندگان اصلاح الگوی مصرف امانت داران خداوند
حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «آیا گمان میکنی خدا به کسی که مال داده به سبب احترام او است، یا به کسی که نداده به واسطهی پستی او است. نه چنین است بلکه مال، مال خدا است آن را به عنوان امانت نزد شخص قرار میدهد و اذن داده که به طور میانه روی از آن بخورد و بیاشامد و لباس بپوشد و ازدواج کند و بر مرکب سوار شود و زیادتی آن مال را به فقرا برساند و رفع احتیاجشان کند. پس هر کس به این دستور رفتار کند، آنچه را خورده و آشامیده و پوشیده و سوار شده و نکاح نموده تمام بر او حلال است و اگر چنین نکرده تمام بر او حرام است پس آیه شریفه را خواند که «اسراف نکنید زیرا خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد» سپس (برای زیادتی توضیح) فرمود: آیا گمان میکنی خدا مالی به عنوان امانت به کسی داد پس او اسبی بخرد برای سواری به مبلغ ده هزار درهم در حالی که میتوانست اسبی به مبلغ بیست درهم بخرد و کاملاً کفایتش را میکرد. و کنیزی را به هزار دینار بخرد در حالی که میتوانست کنیزی به بیست دینار بگیرد و او را کافی بود در حالی که خداوند فرموده اسراف نکنید (پس چنین شخصی به امانت خدا که مال است خیانت کرده است.)»[10]
میانه روی
عباسی میگوید از حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ در مخارج عائلهام طلب اذن نمودم. فرمود: حد وسط بین دو چیزی که ناپسند است. گفتم فدایت شوم به خدا سوگند که دو چیز مبغوض را نمیشناسم. فرمود «خدا تو را رحمت کند آیا نمیدانی که خدا دشمن میدارد زیاده روی و سخت گیری را.» سپس آیهی شریفه را تلاوت فرمود که «بندگان رحمان آنهایند که هر گاه مال خود را خرج میکنند اسراف نمیکنند و تنگ هم نمیگیرند (بخل نمیورزند) و انفاقشان همیشه بین اسراف و بخل است.»[11]
از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ مروی است که: «کسی که مالش را به سبب اسراف تلف کرد و فقیر شد دعایش مستجاب نمیشود و چون بگوید خدایا به من مال ده حق تعالی میفرماید آیا تو را به اقتصاد (میانه روی) امر نکردم.»
معنی اسراف و انواع آن: اسراف به معنای تجاوز از حد و زیاده روی کردن است و آن یا از جهت کمیّت است که صرف کردن مال است در موردی که سزاوار نیست «شرعاً یا عقلاً» هر چند به مقدار درهمی باشد. و یا از جهت کیفیت است و آن صرف کردن مال است در موردی که سزاوار است لیکن بیشتر از آنچه شایسته است. مانند اینکه لباسی به قیمت پانصد تومان بخرد و آن را بپوشد در حالی که لباسی که لایق به حال و شأن او است باید معادل صد تومان باشد.
و بعضی صرف مال را در موردی که سزاوار نیست تبذیر گفتهاند و صرف مال را در زیادتر از آنچه سزاوار است اسراف دانستهاند.
حد لباس پوشیدن هم باید رعایت شود
حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «لباسی را که برای حفظ آبرو پوشیدن در انظار خلق تهیه کردهای، آنرا در موقع کار کردن یا جائیکه مناسب پوشیدن آن نیست به پوشی اسرافست.»[12]
اسراف به حسب اشخاص مختلف است: باید دانست که اسراف، به اعتبار اشخاص از جهت شأن و شرف و صحت و مرض و جوانی و پیری و از جهت غنا و فقر و زیادی در آمد و کمی آن فرق میکند. زیرا ممکن است صرف فلان مقدار از مال برای لباس مثلاً نسبت به شخصی که دارای فلان مقام و شخصیت در اجتماع است یا دارای فلان در آمد است، اسراف نباشد در حالی که نسبت به کسی که چنین نیست اسراف خواهد بود.
بنابراین بیشتر تکلفات وسائل زندگی و معیشت که اکثر مردم به آن مبتلا هستند و هیچ ملاحظه شأن و مداخل خود را نمیکنند و غالباً مبتلا به قرض و پریشانی هستند اسراف است و سببش این است که هر کس همیشه به بالاتر از خودش مینگرد و میخواهد از او کمتر و پائینتر نباشد و لذا گرفتار اسراف شده و همیشه در سختی و رنج و ناراحتی و نارضایتی و پریشانی بسر میبرد. در صورتی که اگر مطابق دستور شرع به زیر دست نگاه میکردند که از آنها در امور دنیا پائینترند، هیچگاه مبتلا به اسراف و ناراحتیهای فراوان نمیشدند. پس بیشتر این ورشکستگیها، از اسراف سر چشمه میگیرد که اگر به دستور شرع و به حکم فطرت و عقل سلیم خود این گناه کبیره را ترک میکردند و در جمیع حالات رعایت اقتصاد و میانه روی نموده، قناعت را پیشه خود میکردند خوشبختی دنیا و آخرت را در مییافتند.
و حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «کسی که در معیشت خود میانه روی کند، من ضمانت میکنم که هرگز تهیدست نشود.»[13]
و در تفسیر آیه شریفه «فلنحیینه حیوه طیبه» یعنی عطا میکنیم به او زندگانی خوش را، امام ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «حیات طیبه (زندگی خوش) قناعت است.»[14]
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 8
بیتردید قرآن کریم، کلام آسمانى و وحیانى است و اگر انسان بخواهد کلام خدا را بخواند و یا گوش دهد باید تنها سراغ قرآن برود و از سوى دیگر تنها معجزة ماندگار الهى و حجت خداوند به شمار میآید.
بیگمان آشنایى و بهرهمندى کامل و همه جانبه در تمامى عرصههاى زندگى نیازمند تفسیر و تبیین از سوى قرآن شناسان است. از این رو پیامبر اسلام ـکه خود امین وحى و مفسر اصلى آن به شمار میآیدـ هنگام عزم رحیل در مناسبتهاى مختلف با بیانات گونهگون (از جمله حدیث ثقلین)، على و یازده فرزندش را هم عِدل قرآن و به عنوان دو گوهر گرانبها در میان امت مسلمان معرفى کرد.
قرآن بدون عترت و عترت بدون قرآن نمیتواند به غرض و فلسفه وجودى خود دست یازد. ارتباط میان عترت و قرآن دو سویه است، از طرفى قرآن اهل بیت را والاترین انسانها معرفى میکند و از سویى آگاهترین انسانها به معارف و حقایق قرآن، اهل بیت علیه السلام علیهمالسلام میباشند.
این نوشته که به مناسبت اسم گذارى سال (1379)، به نام مبارک مولا امیر مؤمنان على علیه السلام
( 117 )
نگاشته شده، قصد دارد گوشههایى از فرمایشان آن حضرت را درباره قرآن مورد بررسى قرار دهد.پیش از آغاز مطلب یادآورى نکاتى سودمند خواهد بود.
الفـ آنچه در این نوشته ملاحظه میشود در محدوده نهجالبلاغه است و چون مطالب نهجالبلاغه زیاد بوده برخى از آنها گزینش شده است.
بـ تلاش شده در ذیل کلمات آن حضرت گفتههاى شارحان معروف نهج البلاغه همانند ابن ابى الحدید معتزلی، ابن میثم بحرانی، محقق خوئى و علامه جعفرى مورد استفاده قرار گیرد.
جـ افزون بر آدرس فرمایشات آن حضرت بر اساس نهجالبلاغه در پانوشته از کتابهاى دیگر نیز آدرس داده شده که از جهت سند و اعتبار، قوت بیشترى داشته باشد.
دـ تمامى مطالب تحت یازده عنوان کلى آمده است:
جایگاه اهل بیت علیهمالسلام در قرآن 2. برخى از وظایف ما در رابطه با قرآن 3. قرآن محورى على علیه السلام 4. تبیین ویژگیهاى قرآن 5. هشدار نسبت به تحریف قرآن 6. نهى از مناظره با قرآن 7. خداشناسى در قرآن 8. راه مستقیم 9. جامعیت قرآن 10. آثار پیروى از قرآن 11. شِکوه از غربت قرآن.جایگاه اهل بیت علیهمالسلام در قرآنپیوند میان قرآن و اهل بیت علیهمالسلام، پیوند میان نور و بینایى است، نور وحى در ذات خود روشن و روشنگر است اما بهرهگیرى از آن نیازمند چشمانى بینا و نافذ است. همراهى اهل بیت با قرآن در حدیث ثقلین تاکید و تأییدى است از سوى پیامآور وحى بر این رابطه وثیق و مستحکم و این رابطه وثیق میان قرآن و اهل بیت با اشاره و خواست صاحب وحى یعنى بارى تعالى بوده است. این مطلب نشانگر جایگاه ائمه و مکتب تفسیرى آنان در رابطه با قرآن دارد.
این مهم در آیات فراوانى از قرآن مورد اشاره واقع شده و بسیارى از آیات در شأن و منزلت آنان نازل شده و یا دست کم مصداق روشن، آنها هستند که خود یکى از مباحث شایسته تحقیق و بررسى است.
آنچه در این قسمت ملاحظه میشود، برخى از کلمات مولا على علیه السلام است که در این رابطه بیان شده است.
الفـ نزول قرآن دربارة اهل بیت علیهمالسلام
امیرمؤمنان على علیه السلام در خطبهاى که در شهر مدینه ایراد شده، به معرفى اهل بیت رسول خد
( 118 )
پرداخته و در تبیین جایگاه آنان مطالبى را فرمودهاند از جمله:فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرحمن ان نطقوا صدقوا و إن صمتوا لم یسبقوا!
مردم! درباره اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آیات کریمه قرآن نازل شده، آنان گنجینههاى علوم خداوند رحمانند، اگر سخن گویند راست گویند و اگر سکوت کنند برآنان پیشى نجویند.
ابن ابى الحدید، بر این باور است که قسمتى از این خطبه که در مذمت گروهى از گمراهان بوده، نیامده و تنها قسمتى که بیانگر فضایل و مناقب اهل بیت رسول خدا بوده، آورده شده است. ایشان در مقام تبیین جایگاه مولا امام على بیست و سه روایت را گزارش کرده است که هر یک به تنهایى در بر دارنده دریایى از حقایق و مطالبى است که از طریق اهل سنت درباره جایگاه حضرت رسیده است.2 در هر صورت این فراز از نهج البلاغه نشانگر جایگاه رفیع اهل بیت در قرآن است.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید