لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 26
آداب و رسوم نوروز
چهارشنبه آخر سال(چهار شنبه سوری)
یکی از آیینهای نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند. دربارهً چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند. برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبهً سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : " زردی من از تو، سرخی تو از من "، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند. تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛ کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، " فال گوش " ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و " قاشق زنی " ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است؛ و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند. بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود، نه روزهای هفته را. استاد پورداود در این باره می نویسد : آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است ( ... ) شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبهً سال، پس از اسلام رسم شده است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند ( ... ) روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده : والاربعاء یوم ضنک و نحس. این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند.
باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. سفر نبایستی کردن شب چهارشنبه، به احوال پرسی مریض نبایستی رفت. و منوچهری گوید:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد
آتش افروختن شب چهارشنبهً آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند : مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد. در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه، اردبیل و زنجان، همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش و نام معینی دارند، که از جمله در منطقهً زنجان بدین شرح است: نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد. دومین چهارشنبه را سوله گویند، در این روز به خرید وسیله ها و نیازمندیهای عید می روند. سومین چهارشنبه را گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد. چهارمین و آخرین چهارشنبه سال ( چهارشنبه سوری ) را کوله گویند؛ ( کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است). در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام (نوروز آباد)، تویسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و ... مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می کنند. و آخرین آتش نیز از رسم ها است. بنابر نوشته تذکره صفویه کرمان نیز، چهارشنبه سوری در ماه صفر بوده است.
اصفهان چهارشنبه سوری را " چهار شنبه سرخی " نیز می گویند. یکی از دلیل ها و سندهای دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین های پیش از اسلام نیست، می تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار می شود. در گاهشماری قمری آغاز بیست و چهار ساعت یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش است؛ و چهارشنبه سوری، مانند بسیاری از آیین ها، جشن ها و سوگواری های مذهبی همچون عید غدیر، نیمه شعبان، رحلت حضرت پیامبر ( ص ) که بر اساس گاهشماری قمری است، در غروب روز پیش برگزار می شود. نحس بودن چهارشنبه در باورهای عامیانه باعث شده، که هنوز بعدازظهر سه شنبه ( یعنی شب چهارشنبه ) به احوال پرسی بیمار نمی روند، و پنجشنبه را عامه " شب جمعه " می گویند. در صورتی که آیین های کهن مثل نوروز، مهرگان، سده و ... که بر اساس گاهشماری خورشیدی است، آغاز بیست و چهار ساعت روز، از سپیده دم و یا از نیمه شب است. آن چه که چهارشنبه سوری را به جشن ها و آیین های کهن ایران پیوند می زند، می تواند برگزاری رسم و جشنی به نام " سور "، در روز پنجه ( خمسه مسترقه ) باشد که از آن تا سدهً چهارم، دوره سامانیان، آگاهی در دست است : صاحب تاریخ بخارا از برگزاری رسمی که " عادت قدیم " و با افروختن آتش در " شب سوری " ( پیش از نوروز ) همراه بوده خبر می دهد : ... آنگاه امیر سدید ( منصور بن نوح ) به سرای نشست، هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری، چنان که عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند و پاره ای آتش بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و ... امروز، با رسمیت یافتن تقویم مصوب 1304، دیگر از جشن های پنجه ( که در خوارزم، آغاز سال، و در پارس پایان سال بود ) کمتر نشانی میتوان یافت. چهار شنبه سوری پایان ماه صفر نیز - تا آن جا که آگاهی در دست است - فراموش شده، و تنها با برگزاری مراسم چهار شنبه آخر سال یا چهارشنبه سوری، که در بر دارندهً رسم هایی از فرهنگ عامه است، مردم به پیشواز نوروز می روند. این یادآوری لازم است که با وجود تکنولوژی های جدید خانه سازی، ایجاد مجموعه های مسکونی، آپارتمان نشینی، در دسترس نبودن " بوته و هیمه " ( به علت استفاده از گاز و برق به عنوان وسیلهً حرارتی )، در اختیار نداشتن کوزه و پشت بام و فضای مناسب جلوی در خانه، و دگرگونی های دیگر فرهنگی، مراسم چهارشنبه سوری هنوز چهرهً نمادین خود را - با دشواری، به ویژه در شهرها و محله های سنتی - نگه داشته است.
سیزده بدر
در کتابهای تاریخی و ادبی سده های گذشته، که رسم ها، آیین جشن های نوروزی کهن را یاد و یادداشت کرده اند، چون تجارب الامم، آثار الباقیه، التفهیم، تاریخ بیهقی، مروج الذهب، زین الاخبار و نیز در شعر شاعران به ویژه شاعران دورهً غزنوی که بیشترین توصیف جشن ها را در بر دارد اشاره ای به " سیزده بدر " نمی یابیم. پرسش اینجاست که اگر در کتاب های تاریخی و ادبی گذ شته اشاره ای به سیزده بدر و هفت سین نمی یابیم آیا این رسم ها را باید پدیده ای جدید دانست و یا این که، رسمی کهن است، و به علت عام و عامیانه بودن در خور توجه نبوده و با معیارهای مورخان زمان ارزش و اعتبار ثبت و ضبط نداشته است؟ نگارنده حالت دوم را باور دارد. زیرا رسم و آیینی که بدین گونه در همه شهرها و روستاهای ایران همگانی است و در بین همهً قشرهای اجتماعی عمومیت دارد، نمی تواند عمری در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. دیگر این که می دانیم کتابهای تاریخی و شعرهای شاعران، رویدادها و جشن های رسمی را که در حضور شاهان و خاصان دستگاه حکومتی بود، بیان و توصیف می کرد.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 17
آداب و رسوم نائین
در کنار رسوماتی چون سوگواری محرم، مراسم مذهبی (روضه خوانی)، نخل گردانی و پاره ای از دیگر فرهنگ عامیانه؛ آداب شلغم کاری در بین مردم خور و بیابانک جایگاهی ویژه دارد.
روز پانزدهم مرداد ماه هر سال یعنی 5/4ماه قمری که از سال بگذرد، مراسم باشکوه توسط اهالی و کشاورزان شهر خور برگزار می گردد.
این روز به شخص " بنابدار " که از آب فراوانی برخوردار میباشد تعلق داد و زیرا نوبت آب از اوست و اجازه کاشتن شلغم به هرکسی داده نمی شود.
فنجان در خور و بیابانک معادل 6دقیقه است که هر فرد بنابدار 3 تا 8 قله آب دارد و منظور از قله نیز 4فنجان معادل 24 دقیقه ای آب می باشد.
برای تقسیم آب نیاز به میراب می باشد و میراب کسی است که به مسائل آبیاری و تقسیم آب به روش صنتی مهارت ویژه دارد. او مالکین آب و کشاروزان را به خوبی می شناسد و نوبت آبیاری هر یک از کشاورزان را بر اساس مدار گردش آب تعیین می نماید.
برای برگزاری مراسم شلغم کاری، شخص بنابدار چند هفته قبل از روز موعود زمین مزروعی خود را برای کاشتن شلغم آماده می سازد و یک الی 2 روز قبل از مراسم نیز مقداری آرد گندم تهیه کرده و به نزد چند نفر که در پختن نان مهارت دارند تحویل می دهند تا طبخ نمایند و ساعتی قبل از مراسم نیز نان را به روغن حیوانی آغشته و چرب می سازند تا مدعوین از آن تناول کنند.
صاحب آب روز قبل افراد سرشناس، معتمدین محل، کشاورزان برجسته و هم چنین روحانی محل را دعوت کرده و در روز مراسم نیز در محل فرشی می گستراند.
همچنین در روزهای قبل نیز، 2 یا 3نفر از کشاورزان ماهر، مورد اعتماد و خوش قلب زمین را هموار می سازند.
در روز مراسم یکی از روحانیون در ابتدای زمین حاضر شده و هنگام طلوع آفتاب آب را بر مسیر زمین بنابدار هدایت می کنند.
اطراف زمین را نیز در 3 یا 5 ردیف با فاصله های مشخص جو می کارند که در این رابطه رسم است در اطراف زمین های شلغم به وسیله نوک بیل به فاصله 30سانتی متر 9دانه جو (به صورت نهوژ) کاشته شود.
معمولا اولین بذر جو توسط شخص سید در زمین مزروعی کاشته می شود.
هنگامی که آب به فاصله صد قدمی زمین مذکور رسید، مردم به صورت دسته جمعی به ذکر صلوات پرداخته و 2نفر نیز چاووشی می کنند و دیگر کشاورزان نیز به پاس احترام بیل را از پیشوا می گیرند و خود مشغول کاشتن شلغم می شوند.
پس از انجام این مراسم افراد به طور منظم بر روی فرش ها می نشینند تا از آنان پذیرایی شود.
پس از انجام این مراسم و در روزهای بعد دیگر کشاورزان می توانند به کاشت شلغم خود بپردازند.
نکته قابل توجه این است گخ مردم خور بر این عقیده اند که پس از مراسم شلغم کاری هوا دیگر رو به سردی رفته و از شدت گرمای تابستان کاسته می شود
جشن میر نوروزی
یکی از جشن هایی که ایرانیان در ایام نوروز برگزار می کردند جشن میرنوروزی بود که در ادب فارسی به آن (دولت زودگذر) نیز می گفتند و آن این گونه بود که در ایام عید در هر شهر و دیاری برای تفریح و نشاط و شادی اهالی موقتاً امیر یا حاکم وقت شهر را به ظاهر از امارت خلع و به جای او میرنوروزی برای چند روزی انتخاب می شد. این مراسم در بیشتر شهرهای ایران برگزار میشده چنانکه حافظ نیز در یکی از غزلیات خود اشاره ای به آن دارد آنجا که می گوید:
سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
در نائین هم این جشن برگزار می شده و آن به این گونه بوده که ابتدا شخصی را به عنوان حاکم یا شاه موقت که از بین افراد شاخصی با داشتن شرایط خاص انتخاب می کردند او به محض انتخاب ۲نفر را به عنوان وزیر (یکی وزیر دست راست و دیگری وزیر دست چپ و یک میرزا که فرد با سوادی بوده و همچنین هفت نفر که هرکدام نماینده هفت محله ی نائین بودند تعیین می کرد) این حاکم در نائین بیشتر به او شاه میگفتند.
و از روز سوم عید به مدت هفت روز در محله ی پنجاهه بر کرسی حکومت می نشست (البته در این مدت نوازندگان محلی نیز با وی همکاری داشتند چنانکه در پی هر فرمان آنان آهنگ های شاد مینواختند و سبب شعف و شادی حاضران می شدند.)
حکم شاه بدون چون و چرابه وسیله یکی ازوزیران اجرا می شد و اگر کسی سرپیچی می کرد برای او حکم حبس و جریمه هم صادر می شد.
نمایندگان هر محله وظیفه داشتند که اگر در محله ای بین افراد یا خانواده ای کدورتی بود گزارش نمایند شاه دستور می داد که آن هارا احضار کنند و پس از شنیدن مشکل آنها دستور به صلح و آشتی می داد و یا اگر در محله ای فردی در طول سال باج خواهی کردهبود و شاکی داشت باید مقداری پول یا جنسی که گرفته بود باز پرداخت نماید از این رو هر شهروندی سعی می کرد که در طول سال مرتکب خلاف یا خاطر کسی را بیجهت آزرده نسازد چرا که به یقین در ایام حکومت میرنوروزی در حضور تماشاچیان توبیخ و جریمه می شد و یا اگر کسی بده کار بود و نمی توانست بدهی خود را پرداخت نماید یکی از وزیران می بایست به طور محرمانه به یکی از ثروت مندان شهر مراجعه و تقاضای کمک برای شخص مقروض نماید که بسیاری از آن انجام می شد.
متأسفانه این جشن امروز کاملاً مطرود شده و کمتر کسی آن را به یاد دارد به قول یکی از پیرمردان نائینیک ه امروزحدود نودسا لدارد می گویدوقتی من و دیگران بچه بودیم اسفندماه که می رسید برای فرا رسیدن عید نوروز روز شما ری می کردیم چرا که خوشحا ل بودیم که با آمدن عید لباس ما نو میپوشیم، شب عید پلو می خوریم و ا یام عید تا سیزده بدر هر روز برای تماشای جشن شاه بازی به محله پنجاهه می رویم حال چرا این مراسم درمحلهی پنجاهه بر گزار می شده علتی داشته که برای روشن شدن آن از مطلبی که مرحوم امامی نائینی در کتاب (نائین قدیم) نوشته مدد می گیریم. ایشان می نویسد ( یک رسم قدیمی در نائین ) در یکی از سال ها اسماعیل نامی که نوکر یکی از رجا ل و خوانین محله ی پنجاهه بوده به شاهی ا نتخاب و به نام شاه ا سماعیل معروف می شوداو دارای سطوت و هیبتی مردانه بود لذا در ایام پادشاهی خود به عرایض مردم که بیشتر از طرف رعایا و کسبه بود رسیدگی می کرد ا ینان ا ز ظلم اربابان و متنفذین شهر شکایت داشتند منجمله شخصی به نام حاجی علا از زارعین کوی پنجاهه در میدان آن محله ظاهر میشود و از خان بزرگ محله که ساکن آن محله بود شکایت می کند و مدعی می شود که خان مزبور (کاه مرا برده و وجه آن را نمی دهد) شاه اسماعیل فوراً امر به احضار خان می دهد . خان به ناچار حاضرمی شودشاه اسماعیل می گویدشماچرا کاه اینشخص را برده و وجه آن را نمی رسانیدخان پاسخ می دهد: (( قربانخلاف عرضکرده و من کاه او را نبرده ام )) شاه اسماعیل می گوید: ((خان دروغ چرا حاملش خودم بودم چراخلاف عرض می کنید؟ آن گاه به وزیران خودفرمان میدهدکه خان را نگه داریدتا موقعی که تمامو کمال پول کاه را بدهد و بعداً مرخص شود خان در می ماند و فوراً ترتیب پرداخت وجه کاه را می دهد تا مرخص شود .))
مرحوم امامی در مورد وقایع (شاه بازی) و همچنین حکومت شاه اسماعیل داستان دیگری دارد او می نویسد (وقتی یک نفر زغال فروش که از خارج نائین آمده و از دروازه ی پنجاهه وارد می شود نوکران یکی دیگر از خوانین محله زغال را از او گرفته و جه آن را نمی دهنداین واقعه در یکی از روز هایحکومت سیزدهروزه ی شاه اسماعیل اتفاق می افتد زغال فروش درمیدان پنجاهه حاضر شده و ازخانو نوکران او شکایت می کند شاه فرمان احضارخان را صادرمی کندکه پس از حاضر شدن شاه اسماعیل به او می گوید: (شما خان هستید یا دروازه بان؟ زغال این مرد را چرا نوکرانت به یغما برده اند فوراً باید وجه یا عین مال را ردکنی و الا... خان فوراً وجه را می دهد شاه ساختگی بسیار جدی بود حتی بعضی را چوب می زد و کسی حق ایرادی بر او نداشت. این جشن ضمن تفریح و شادی ای که در برداشت گاهی بعداً موجب اختلاف و کینه نیز می شد و چه بسا بعد از آن کهحاکم از اریکه قذرت به زیر می افتاد سر و کار او بهحاکم و داروغهی حکومتی شهرمی کشیدولی در مجموع این چندروز وسیله ی تفریح و شادی اهالی فراهم بود.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید