توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
تعداد صفحه:55
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
پژوهش درباره مدیریت بدن و ارتباط آن با دیگر متغیرهای اجتماعی، از جمله سبک زندگی، به دو سه دهۀ اخیر مطالعات جامعهشناختی مربوط میشود. سوای تحقیقات بسیاری که جامعهشناسان دیگر جوامع به مقتضای روابط و مناسبات حاکم بر جامعۀ خود در این باره انجام دادهاند، در ایران تحقیقات چندی در این حوزه انجام گرفته که به چند مورد از آنها اشاره میکنیم.
آزاد ارمکی و چاوشیان(1381) در مقالهای با عنوان «بدن به مثابه رسانهی هویت» به بررسی تجربی فرضیهی گسستهشدن شکلهای هویت از موقعیتهای ساختاری و پیوند آن با خصوصیات فرهنگی پرداختهاند. جامعهی آماری این تحقیق کلیه افراد 18 ساله و بالاتر ساکن تهران بوده است که 825 نفر به عنوان حجم نمونهی تحقیق با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدهاند. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که سطوح گوناگون مدیریت بدن رابطهی معناداری با متغیرهایی دارد که آشکارا دلالت فرهنگی دارند، متغیرهایی نظیر جنس، سن، تحصیلات، سرمایهی فرهنگی، دیانت، و نگرش سنتی به خانواده. اما بین مدیریت بدن و متغیرهای ساختاری مثل پایگاه اقتصادی و اجتماعی، سرمایهی اقتصادی و شغل رابطهی معناداری مشاهده نشده است. در پژوهشی دیگر با عنوان «بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر مدیریت بدن در زنان (مطالعه موردی زنان شهر شیراز)»، اخلاصی(1386) به بررسی ارتباط بین پذیرش اجتماعی بدن و مدیریت بدن پرداخته است. وی رابطه معنادار میان این دو متغیر را به کمک روش پیمایشی مورد بررسی قرار داده است. حجم نمونه تحقیق 400 نفر از زنان 18 تا 40 ساله ساکن در مناطق هشتگانه شیراز بود که با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای و تصادفی ساده انتخاب شدند. چارچوب نظری تحقیق بر اساس آرای اروینگ گافمن، بوردیو، گیدنز و نظریه مبادله تدوین شده است. نتایج تحقیق با استفاده از آمارههای توصیفی و استنباطی نشان میدهد که میانگین مدیریت بدن برابر با 8/62 درصد است که حاکی از میزان بالای توجه زنان به بدن در همه وجوه آن از آرایشی ، مراقبت و...است. همچنین بین متغیرهای مصرف رسانهای، پذیرش اجتماعی بدن و پایگاه اقتصادی- اجتماعی با مدیریت بدن رابطه مستقیم و معنادار و بین متغیرهای دینداری و مدیریت بدن رابطه معکوس و معنادار وجود دارد.
شیرین احمدنیا (1385) نیز در مقالهای با عنوان «جامعهشناسی بدن و بدن زنان» ضمن این که از اهمیت بدن و ضرورت توجه داشتن بر بدن از سوی زنان اشاره دارد به فشارهای فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر بدن زنان نیز توجه کرده است. او معتقد است اساساً الگوی فرهنگی غربی در سطح بینالمللی که از طریق رسانههای جمعی و تکنولوژیهای نوین ارتباطی تشدید و تسهیل میگردد، ارزشهای خاصی مرتبط با اشکال و اندازههای بدنیِ ایدهآل و مطلوب را مورد تأکید قرار میدهد، به طوری که این گونه ارزشها به عنوان ایدهآلها و اهداف عینی بر رفتارهای افراد بهویژه در جوامع مختلف برای هماهنگ کردن یا نزدیکتر کردن خصوصیات بدن خود با این ارزشها مورد توجه قرار میگیرند. نمونه مشخص این ارزشها که امروزه در مورد زنان در اکثر جوامع مورد توافق قرار گرفته باریک اندامی است. او همچنین به پیامدهای سوء رژیمهای لاغری برای سلامت روانی و جسمانی زنان اشاره کرده است.
موحد، غفارینسب و حسینی (1389) در پژوهشی تحت عنوان «آرایش و زندگی اجتماعی دختران جوان» به مطالعه و بررسی دلایل آرایش دختران ساکن در دامنه شهر شیراز پرداختهاند. این مطالعه به روش کیفی و از طریق مصاحبه با 30 دختر جوان (18-30) که دارای آرایش هستند صورت پذیرفته است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که آرایش با برنامهی زندگی افراد در هم تنیده است و توسط آنها تنظیم و هماهنگ میشود. آنها در طول مصاحبه به دامنهای از دلایل اجتماعی، فردی و روانشناختی برای گرایش خود به آرایش اشاره کردهاند.
توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
تعداد صفحه:38
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
توجه به معنای پردازش اطلاعات تعریف می شود که این پردازش یا داخلی (حافظه و دانش) یا خارجی (حوادث و مناظر بینایی) عنوان می گردد (وان دی[1]، هِسکِز[2]، گیلِن[3]، 1997). پاشلر[4] (1998) فراخنای توجه را چنین تعریف می کند که: فراخنای توجه یک واقعیت است که از طریق آن برخی محرک های دریافتی را بیش از سایرین پردازش می کنیم (قابلیت انتخاب) این کار را به صورت خود به خودی یا آگاهانه انتخاب کرده و به تلاش برای پردازش این محرک ها یا فعالیت های خاص ادامه می دهیم(اسکول، 2001).
وود (2000) توجه را به صورت توانایی فرد برای پردازش محرک های روانی مثل تفکر و حافظه و محرک های خارجی مثل صدا و نور تعریف می کند. مکانیسم توجه مسئول انتخاب بهترین محرک برای پردازش و پردازش بهتر و تلاش مداوم برای انجام موفقیت آمیز آن است (زیمورا[5] و اِنکا[6]،1998). توانایی فرد برای توجه کردن و سازماندهی آن یک فرآیند تکامل مرکزی است ( دایل[7]، 1999)، که نقش اساسی در دستیابی به انجام موفقیت آمیز امور دارد.
فیزیولوژی توجه
انسان در طول روز اطلاعات گوناگونی را دریافت می کند؛ اعم از اطلاعات حسی که شامل اطلاعات (درون داد[8]های) حسی- لمسی، بینایی، شنوایی و غیره است اما نکته مهم در این زمینه این است که 99 درصد این اطلاعات فیلتر می شود و تنها یک درصد از این درون دادها وارد ساختمان مغز می گردد (اسمیت، 2001 ).
درون دادهایی که وارد مغز می شود اگر با انگیزه[9] و هیجان توأم باشد، ماندگار می گردد. تالاموس در مغز سیستمی است که این اطلاعات را انتخاب و ثبت می کند. برای مثال شما در طول روز از کنار افراد مختلفی گذر می کنید، آنها را می بینید ولی هنگامی که شخص زیبایی که عطر خوشبویی زده از کنار شما می گذرد، ناگهان توجه شما را به خود جلب می کند و تا مدت ها در یاد شما می ماند (هیجان مثبت).مثال دیگر؛ هنگام گذار از خیابان با انبوهی از ماشینها مواجه می شوید که برای شما بی اهمیت هستند ولی ناگهان یک ماشین با سرعت بسیار زیاد نزدیک است که با شما برخورد کند، وحشت می کنید و او بوق می زند. این ماشین، با بسیاری از خصوصیاتش در یاد شما می ماند زیرا سیستم هیجانی شما را تحت تأثیر قرار می دهد (هیجان منفی). پس قانون اول مغز این است که ابتدا می بایست سیستم های حسی فرد بتواند ورودی (درونداد) های متنوع و گسترده ای داشته باشد. دوم آنکه بتواند 99 درصد اطلاعات را مهار کند و سوم اینکه یک درصد از آن اطلاعات را به سیستم های بالاتر مخابره کند. برای این 1 درصد از اطلاعات که به سطوح بالاتر مغز مخابره می شود، یادگیری امر بسیار مهمی محسوب می شود. یادگیری که با هیجان مثبت همراه شود، بسیار مؤثر است. عموماً آن دسته از درون دادها در ذهن و حافظه ثبت می شود که با هیجان همراه باشد. گاهی همراه با درون دادهای حسی (اعم از لامسه، بینایی، شنوایی، حرکتی و ...)، تنفر ضبط می شود اما تأثیر بازدارنده[10] دارد و موجب تکرار آن در ذهن می شود. اگر در حین کار بتوانیم با تنبیه، عملکرد صحیح را از بیمار بگیریم، عملکرد به تنهایی کسب می شود ولی با بقیه حواس یکپارچه نمی شود. برخی از رفتار ها به دلیل اینکه به اجبار انجام می شود و برایمان ناخوشایند است به عملکرد موقت می رسد اما نهایتاً بازداری شده، به سطح ناهشیار می رود و با عملکردهای قبلی یکپارچه نمی گردد. مثال آن انجام اجباری یک تمرین توسط فرد ناهشیار یا خواب آلوده است (همان منبع).
برخی از دریافت های حواس آگاهانه و برخی دیگر ناآگاهانه ادراک می شود. درونداد های حواسی همچون بینایی، شنوایی، بویایی و چشایی آگاهانه ادراک می شوند. اما دروندادهای حواسی چون حس عمقی[11] که از تاندون عضلات، فیبرهای عضلانی و گیرنده های مفصلی به مغز می رسد، ناآگاهانه است. ما به آنچه می بینیم یا می شنویم آگاهی بیشتری داریم تا نسبت به آنچه که گیرنده های عضلات به مغز مخابره می کند، آکروبات بازها نسبت به این حس خود آگاهانه تر عمل می کنند زیرا یک لغزش ساده یا یک ناآگاهی منجر به سقوط آکروبات باز می شود (رادریگاز[12] و فریوالد[13]، 2002).
[1]. Van de, L.P.
[2]. Heskes, T.
[3]. Gielen, S.
[4]. Pashler, S.
[5]. Szymura. B.
[6]. Ncka, E.
[7]. Daeyeol, L.
[8]. input
[9]. motivation
[10]. inhibitatory
[11]. propriceptive
[12]. Rodriguez, V.
[13] . Freiwald, W.
توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
تعداد صفحه:28
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
ملا صدرا از عشق حقیقی در مقابل عشق مجازی سخن می گوید . عین القضات از عشق کبیر (عشق خدا به انسان ) ، عشق صغیر (عشق انسان به خدا) و عشق میانه (عشق انسان به انسان ) سخن به میان آورده و می گوید همین عشق میانه است که بوعلی سینا آنرا عشق ظرفا به خوبرویان می نامد و سهروردی آنرا در عشق یعقوب و زلیخا به یوسف می بیند و مولانا آنرا در عشق به شمس تبریزی تجربه می کند . گروهی این عشق را مذموم دانسته اند و گروهی نیز از درک آن عاجز مانده اند . برخی آنرا نوعی بیماری درونی و نفسانی خوانده اند و برخی هم آنرا جنون الهی به شمار آورده اند و اما بسیاری نیز آنرا ستوده اند و از فضایل نفسانی خوانده اند تا جایی که عین القضات ، عشق میانه را برای رسیدن به عشق خدا ضروری می دانست.ابو علی سینا در کتاب قانون ، مرض عشق را این گونه توصیف کرده است : " عشق مرضی است وسوسه انگیز و به مالیخولیا شباهت دارد . سبب این بیماری آنست که انسان فکر خود را به کلی به شکل و تصویرهایی مبذول می دارد و در خیالات خود غرق می شود و شاید آرزوی آن نیز در پدید آمدن بیماری کمک کند و ممکن است آرزوی کمک نکند ولی این تمرکز فکر متمادی سبب بیماری می شود( صنعتی، 1374 ). درمتون دینی اسلامی عشق در مرتبه ای بسیار عالی تر توصیف شده است و بعنوان عالی ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی کمال و زیبایی سوق می دهد ، خدا انسان را به گونه ای آفریده است که وقتی به سوی نور وجود مطلق متمایل می شود با تمام وجود به سمت آن کشیده می شود به این ترتیب عشق کشش قلب انسان است به سوی خدا. این تعبیر در قرآن کریم و در متون اسلامی با عباراتی مانند حب نشان داده شده است . حب یا عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست ولی در پاسخ به این که چرا عشق که اصالتا می باید متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پیدا می کند باید گفت که عشق در مراتب پایین تر انسانی به سمت نشانه هایی از جمال و کمال الهی که در انسان ها بعنوان خلیفه ی او به ودیعه گذاشته شده است ، متوجه می شود . در واقع عشق یک انسان به انسان دیگر اگر خالی از هوا و هوس باشد نشانه ای از عشق به کمال مطلق است . (علی اصغر احمدی ، 1381). فلاسفه ی غرب هم تعاریف خاصی از عشق ارائه داده اند : افلاطون سه نوع عشق معرفی می کند ؛ عشق هوسباز ، عشق خودمدارانه و عشق والایش یافته . ارسطو عشق را کوری حس از دریافت کاستی های معشوق می داند و پلوتارک آنرا جنون معرفی می کند . به نظر لئو بوسکالیا ، عشق موهبت عظیم و شگفت انگیزی است که به وجود آورنده شادی و خوشی و خوشحالی است . عشق همواره به صورت هدیه ای است که در روز اول زندگی به انسان ارزانی می شود و آدمیان باید به خود جرات دهند که جعبه ی هدیه را باز کنند و کاغذ هدیه را پاره کنند و آنگاه اعجاز عشق را دریابند . (بوسکالیا ، 1370). میلان کوندرا (1987) از سرگشتگی عشق گفته و می گوید حیران بودن فارغ از ارزش داوری به مراتب بالای عشق تعلق دارد ، حرکتی که در آن زنگارهای فردیت شسته می شود . لئون هربرئوس عشق را احساسی اختیاری و آرزوی رسیدن به هر آنچه نیکوست می داند . هری هارلو (1958) در مقاله ای تحت عنوان ماهیت عشق چنین می نگارد که عشق حالتی فوق العاده ، ژرف ، حساس و نیروبخش است و روان شناسان در این زمینه در رسالت خود کوتاهی نموده اند زیرا اندک چیزی را که در مورد عشق می دانیم فراتر از مشاهده ساده ای نیست و اندک چیزی که در مورد آن نگاشته ایم توسط شاعران و رمان نویسان بهتر نگارش شده است . ( صدقی ، 1383).
توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
تعداد صفحه:26
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
سابقهی جبرگرایی تکنولوژیک به مراحل اولیه انقلاب صنعتی بر میگردد. در آن عصر، تکنولوژی یک نیروی کلیدی مهم محسوب میشد و بسیار مورد توجه رهبران روشنگری قرن 18 قرار گرفت و در فرهنگ آمریکایی که ایدهی پیشرفت بسیار ارزشمند شده بود، به سرعت بارور گردید و به پارادایمی تبدیل شد که تحقیقات زیادی را در حوزههای مختلفی مانند ارتباطات، رسانه ها و ... هدایت کرد (مهدی زاده و توکل، 1386: 89). طبق این نظریه، تمدن نوین؛ تاریخ اختراعات نوین است. ماشین بخار، چاپ، تلویزیون، اتومبیل، رایانه و ماهواره این وضع تازه را برای انسان نوین فراهم آورده است.
برخی مارکس[1] را به دلیل عقایدش در کتاب "فقر فلسفه" (اینکه آسیای بادی، جامعهای فئودال و اربابهای زمیندار و آسیای بخاری، جامعهای با سرمایهدار صنعتی را پدید میآورد) یک جبرگرای تکنولوژیک تلقی کردهاند (مکنزی[2]، 1377: 216). بر خلاف دورکیم[3]، مارکس مستقیماً به مسائل پیرامون فناوری میپردازد. قول به جبریت فناوری به وضوح مبین این امر است که به یک معنا تحول فناوری علت تحول اجتماعی است، و در حقیقت، مهمترین علت تحول اجتماعی است. تحول فناوری خودش امری بیعلت است یا لااقل معلول عوامل اجتماعی نیست (همان، 218). از نظر مارکس، شیوهی تولید زندگی مادی ناظر است بر فرایند عام زندگی اجتماعی، سیاسی و معنوی. این آگاهی آدمیان نیست که وجود آنان را تعیین میکند، بلکه وجود اجتماعیشان است که آگاهی آنان را تعیین میکند (همان، 219).
به طور کلی پارادایم جبرگرایی تکنولوژیک، تکنولوژی را دارای ماهیت و نیز هویتی خودآیین و مستقل میداند، که توسعه و گسترش آن نیز بر اساس یک منطق درونی منحصر به فرد و در مسیری مربوط به خودش صورت میگیرد که خیلی زیاد از عوامل برونی، متأثر نیست، بلکه آثار جبری نیز بر جامعه دارد (مهدی زاده و توکل، 1386: 90).
این پارادایم خود را در آثار مارشال مک لوهان[4] نشان داد. مک لوهان در سال 1946 با بیان "رسانه پیام است" جهان را تکان داد. او نوشته است: اثر فناوری در سطح عقاید یا مفاهیم رخ نمیدهد، بلکه نسبتهای حسی یا الگوی درک را به طور مداوم و بدون مقاومت عوض میکند (سورین و تانکارد[5]، 1381: 393).
واینر[6] در کتاب "تکنولوژی خود آیین[7]" بیان میکند که: تکنولوژی میتواند آگاهانه یا ناآگاهانه برای برخی گزینههای اجتماعی و حذف برخی دیگر طراحی شود. به اعتقاد وی، نمونهی این موضوع، پل روبرت موزس در نیویورک است که وی آن را به گونه ای طراحی کرده بود که حرکت و مسافرت برخی افراد را تسهیل میکرد و مانع عبور برخی دیگر میشد. به نظر واینر این استاد پلسازی دههی 1920 تا 1970، به دلیل تعصب طبقاتی و پیش داوری نژادی، قصد داشت که سفیدپوستان طبقه بالا و پولدارهای طبقه متوسط که صاحب ماشین بودند، آزاد باشند و بتوانند از بزرگراه لاینگ آیلند (ساخته وی) برای تفریح و رفت و آمد استفاده کنند. اما مردم تنگ دست و سیاهان که اغلب از وسایل نقلیهی عمومی استفاده میکردند، از عبور از این خیابان محروم بودند، زیرا اتوبوسها با بلندی چهار متر نمیتوانستند از زیر این روگذرها عبور کنند و در نتیجه، آنها از پارک عمومی سرسبزی که وی در ساحل نزدیک آن ساخته بود، نیز بی بهره بودند. از این رو، وی برخی ساختمانها را مظهر نابرابری اجتماعی و گرایشهای نژادی برخی طراحان میداند (واینر، 1986: 39).
بیشتر جامعه شناسان با نظریهی جبر فناوری مخالفت کردهاند. پوستمن[8] معتقدین به جبر فناوری را تکنوفیل[9] "دلباختگان فناوری" میخواند که مانند یک عاشق به معشوق خود نظاره میکند، به تکنیک مینگرند بدون آنکه لحظهای نقاب از دیگر چهرهی آن برداشته و یا حتی ذرهای به عواقب آتی آن بیندیشند. این چنین انسانهایی خطرناکند و باید با احتیاط با آنان روبرو شد (پوستمن، 1381: 23). از نظر حمید مولانا نیز نظریهی جبر فناوری تا آن جا که به فرهنگ و وسایل ارتباط جمعی مربوط میشود از دو ضعف درونی رنج می برد.
[1] -Marx.
[2] -MacKenzie.
[3] -Durkheim.
[4] -McLuhan.
[5] -Severin & Tankard.
[6] -Winner.
[7] -Autonomous Technology.
[8] -Postman.
[9] -Technophil.
توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهشتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسبمنبع : دارد (به شیوه APA)نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
تعداد صفحه:67
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
صرع
بیماری صرع یکی از شایع ترین بیماری های مغز و اعصاب در ایران و جهان است و تخمین زده می شود نزدیک به یک میلیون نفر مبتلا به صرع در کشور ما وجود دارد. با توجه به آسیب شناسی روانی، مشکلات روان پزشکی در آن شیوع بالایی نسبت به جمعیت عمومی دارد و یک اعتقاد مشترک بین محققین وجود دارد که صرع خطر مشکلات روان پزشکی را زیادتر می کند و در مطالعات مختلف که در سطح جهان انجام شده شیوع بالای اختلالات عمده روان پزشکی به خصوص افسردگی گزارش شده است. در یک مطالعه موردی میزان این اختلال 80-19 درصد ذکر شده است (وینکلز، 2005). در مطالعات دیگر شیوع افسردگی 75-11 درصد، اختلالات روانی12-2 درصد و اختلالات اضطرابی 25-10 درصد گزارش شده است (گرابوسکا[1]، 2004). لذا در این بخش مباحثی در زمینه صرع ارائه می شود و در بخش بعد در زمینه ارتباط بین صرع و افسردگی مباحثی ارائه می شود.
2-10- تعریف صرع
صرع شایع ترین بیماری نورولوژیک در جمعیت عمومی است و تقریباً یک درصد مردم دچار این بیماری هستند (وینکلزوهمکاران[2]، 2005).
صرع نوعی بیماری است که شخص مبتلا به آن مستعد حملات تکراری ناشی ازصرع می باشد وبنا براین تشخیص، بیماری صرع عبارت است از، سنجش احتمال بروز حملات بیماری.ازطرف دیگر،اگرفردی به دلیل آسیب در بخشی از مغز چندین بار دچارحمله شود ،احتمال بروز حمله بعدی وی بسیار بالا است ومطابق با تشخیص پزشکی به صرع مبتلا می باشد.اغلب پزشکان بیماری فردی راکه دریک سال دو بار دچارصرع شده باشد،صرع تشخیص می دهند .زیرا دراین وضعیت احتمال بروز حمله سوم بیش از80 درصداست(تورتا و کلر[3]، 1999).
مشکل تشخیص در افرادی دیده می شود که فقط یک حمله صرعی داشته اند و در این موارد پزشک به کمک آزمایش های مختلف و با استفاده ازمعلومات مربوط به نوع حمله و دلایل آن احتمال بروز حمله بعدی را ارزیابی می کند.
مشکل بعدی این است که چنان چه بیماری فردی صرع تشخیص داده شود چند سال باید بگذرد و او به حمله دچارنشود تا بپذیریم دیگر به صرع دچارنمی شود ؟ متاسفانه پاسخ این سؤال آسان نیست اما به طورقطع، حملات افراد مبتلا به صرع سرانجام پایان می یابد.بنابراین نباید آن ها را جزء افراد مبتلا به صرع به حساب بیاوریم.
باید این واقعیت مهم را به خاطر بسپاریم که صرع یک بیماری نیست بلکه علامتی از یک بیماری به حساب می آید.علامت بیماری چیزی است که بیمار آن را بروز می دهد.در مورد صرع نیز همین گونه است که باید صرع را به عنوان نشانه ای از اختلالات مغزی مورد توجه قرار داد. طیف وسیعی ازبیماری های مغزی ممکن است باعث بروزصرع شوند(ماریو و مندز، 2005).
2-11- تعریف حمله های صرع
انواع زیادی از حملات وغش وجود دارد که ازمغز نشات می گیرند.مغز درشکل دهی به احساسات افکار، حافظه ، کنترل حرکات ودرک رویداد های مهم نقش دارد.مغز دارای دو نیمه است که در وسط به هم متصل می باشند نیمه راست ،کنترل سمت چپ بدن و نیمه چپ، کنترل سمت راست بدن را به عهده دارد. در اغلب ما نیمه چپ، غالب است. به عبارت دیگر این نیمه کنترل نحوه شکل دهی زبان و فهم آن را به عهده دارد.هر نیمه نیز به چهارلب ، تقسیم شده است.آسیب یک بخش از مغز باعث از بین رفتن عملکرد آن بخش می شود (تورتا و کلر 1999).
2-12-انواع حمله های صرع
حمله های موضعی ساده: این نوع حملات به یک بخش کوچک مغز محدود می شود که طی آن هرگز هوشیاری از بین نمی رود.این حملات بسته به این که ازکجا شروع شده باشند به حملات لب گیجگاهی حملات لب پیشانی ،حملات لب آهیانه ای و حملات لب پس سری تقسیم می شوند.
[1]. Grobowska
[2]. Winkels,J,Kuky,R&Van,Dycky
[3]. Torta,R&Keller,R